کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 6 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

كيانا اين مدلي

هر وقت ميخوام ازت عكس بگيرم يا فرار رو بر قرار ترجيح ميدي و يا يه ژستهايي ميگيري و خودتو يه شكلي درمياري كه كلا منصرف ميشم از عكس گرفتن اين هم يه مدلشه ديگه؟ اي جانم خودش هم مرده بود از خنده ...
15 آبان 1392

كاردستي

واحد كار اين هفته مهد، فصل پاييز بود و كيانا رو بسي علاقه مند به جمع آوري برگهاي پاييزي كرده. كيانا جون درحال آماده كردن كاردستي كه فردا ببره مهد كاردستي آماده ست. اون دستمال كاغذيها رو هم به عنوان برف چسبونده، دخترم پاييز و زمستون رو ادغام كرده راستي عكس اين عروسك رو مدتها بود ميخواستم بزارم ولي نميشد اين جزء عروسكها تبعيدي كياناست از همون اول نتونست باهاش رابطه برقرار كنه هر وقت ميرفت تو اتاقش و اين عروسك رو ميديد اول اونو ميبرد تو پذيرايي روي مبل ها ول ميكرد. وقتي دليل ترسش رو ميپرسيدم ميگفت مامان هر وقت ميرم تو اتاق با چشمهاي گندش منو ميترسونه يه عكس از سه رخ تبعيدي موردنظر اين هم نيم رخ ...
13 آبان 1392

شمالي كيجا

کیجا شِه روسری رِه زیل دَوِسِه(دختر روسریش را محکم بست) آخ مِه نسا دَرِنه خار کیجا دَرِنه(دوستم نسا داره میاد دختر خوبیه داره میاد) کیجا شِه کمره زنجیر دَوِسه(دختر به کمرش زنجیر بست) آخ مه نسا درنه خاره کیجا درنه آخ مه نسا درنه خاره کیجا درنه مِه دِل بِخواه دَرِنِه(معشوقه ی من داره میاد) خِشگِل کیجا دَرِنه(دختر خوشگله داره میاد)   كيانا عاشق اين آهنگ شماليه و از وقتي كليپش هم تو بعضي شبكه ها پخش ميشه سريع دامن ميپوشه و شمالي ميرقصه اي جان ديروز هم وقتي دامن رو پوشيدم تا پرو كني و اشكالاتش رو بگيرم همون لحظه اين آهنگ پخش شد و شروع كردي به رقص به قول ما شماليها  " چَكِه سِما " حركات موزون ...
8 آبان 1392

عيد غدير و تداركات و مهموني

دوستان در جريان هستيد ديگه امسال تصميم گرفتم براي عيد غدير شيريني بپزم واسه همين هم چند روز مشغول قنادي بوديم منو كيانا جونم... در ادامه ببينيد حاصل زحمات چند روزه مادر و دختري شيريني هايي كه ميبينيد نخودي، برنجي، تبريزي كشمشي و قطاب سوهان كنجدي، به زبان شمالي همون پشت زيك خودمون كه شوشو پزه يعني همسرگرامي زحمت درست كردنشو كشيدن با عشق يك ظرف هم عيدي بردم خونه پدرم كه خيلي مورد استقبال قرار گرفت مخصوصا كشمشي اين هم از تزيينات اسكناس و عيدي به قول كيانا تزئينات دو مدل بود دخترونه كه كيانا بهش ميگفت لباس عروس و يكي هم پسرونه كه مدل پيراهن مردانه بود و اين مدل به قول كيانا پسرونه خيلي مورد استقبال قرا...
6 آبان 1392

يا مولا علي

  هميشه گفتم و باز هم ميگم عيد غدير يكي از اعياديه كه دلم واسه اومدنش همچين بي تاب ميشه. رفتن به خونه پدرم و اسكناس نو و ته كيسه اي برام يك حس نوستالژي قديمي داره همه اهل فاميل رو ميبينيم و عجب شلوغ و پلوغ ميشه... البته بعدظهر هم خونه خودمون در خدمت دوستان و مهمانان عزيز هستم و عيدي ميدم پارسال پدرم روزهاي بد و سختي رو گذروند و عيد غدير اصلا حال خوشي نداشت به مدد مولا علي خيلي حالش خوب شد قربونش برم حالا اين شعرو حفظ كرده و هميشه ميخونه و چقدر دوست دارم اين شعرو .... به اميد شفاي عاجل همه بيماران چه روزي بهتر از اين روز براي استجابت دعا دوستان التماس دعا دلا بايد که هردم يا علي گفت - نه هر دم بل دمادم يا علي گفت ...
4 آبان 1392

لباس پاييزه

با اومدن فصل نسبتا سرد براي خريد لباس گرم رفتم بازار هرچقدر مغازه ها رو زير و رو كردم چيزي باب دلم پيدا نكردم. طبق معمول سمت پارچه فروشي موردنظر رفتم و واي كه چقدر قيمت پارچه ها نسبت به پارسال فضايي شده بود تازه آقاي فروشنده فرمودند اين قيمت خريد قديمه و اگه جنس جديد بياريم خيلي بالاتره ما هم كه ديگه به اين حرفها عادت كرديم. ولي خوب پارچه خوب و جنس دار با قيمت بالا بگيري بهتر از اين لباسهاي چيني بي كيفيت ولي قيمت بالاست هم هنر دست خودته هم به اقتصاد خانواده كمك كردي و هم وقتي دخترت با قيچي و سنجاق ميفته به جون تيكه پارچه ها، بسي استعدادهاي نشكفته ش شكوفا ميشه با ما تشريف بياريد ادامه مطلب كيانا جون از اينكه براش خياطي ميكنم خيلي خو...
1 آبان 1392

بگرد و اختلاف را پيدا كن؟؟؟

تو اين دو تصوير يك اختلاف بزرگ هست كه اگه زرنگ باشي زود ميفهمي؟؟   كيانا پريروز كيانا ديروز لباسش؟نه صندلش؟نه سه تار بي تارش؟نـــــــــــه بابا تِلش؟ آها نزديك شدي . . . . . فهميدم موهاش كلا من و كيانا سر شونه كردن مو، بستن مو و اينكه گيره بزاره يا تل يا كش يا خرگوشي يا دم اسبي يا به قول خودش گوجه اي يا يك گيس يا دو گيس يا چهــــل گيس واااااااااااااااااي هميشه با هم كل كل داريم براي رهايي از همه اين قضايا تصميم بر اين شد كه بريم براي كوتاهي موها   ...
29 مهر 1392

دلم ميسوزه!!!!

با هم چمدون لباسهاي زمستوني رو ريختيم بيرون. واااي كه چه كيفي داره از همون كوچيكي عاشق اين بودم كه مامانم چمدونهاشو و مخصوصا اون صندوقش رو باز كنه و بريم ببينيم توش چه خبره؟ با اينكه هر سال محتويات چمدون دو سه باري بيرون ميومد ولي هر بار برامون تازگي داشت و چه ذوقي ميكرديم.... بوي چمدون ..... خلاصه كيانا هم اگه به مامانش رفته باشه كه بـــــــــــــــله رفته چه خوشحالي ميكرد از بابت ديدن و پوشيدن لباسهاي قديميش. نميدونم چرا بعضي لباسها تو چمدون لك ميشن. رفتم تو حموم و با سفيد كننده مشغول لكه گيري بعضي از لباسها شدم.... كيانا كه از صبح مشغول بازي با خودش و عروسكهاش بود كلافه اومد جلوي در حموم و با بغض گفت: مامان دلم براي خودم ميسوزه!!...
23 مهر 1392

بچگي كن ؛ زندگي كن

روز پنجشنبه از طرف مهدكودك دعوت عمومي بوديم براي جشن روز جهاني كودك در سالن همايش هلال احمر ساري. من و كيانا جون به اتفاق ماماني كه تازه از تهران رسيده بودن رفتيم جشن. كيانا جون با دوستاش ثنا جون و عسل خانوم تو جشن حسابي خوش گذروندن. كيانا و ثنا جون عمورضا و بازيگران جشن كيانا در حال انجام حركات موزون ...
21 مهر 1392