کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 18 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

تولد

امروز تولد حنانه جون خواهرزاده ي گل منه   روزي كه به دنيا اومد خوب يادمه شروع امتحانات پايان ترم بود. خواهرم زنگ زد و خبر تولدش رو داد يك ماه زودتر به دنيا اومد و واسه همين تا چندوقت توي دستگاه بود. اونقدر ضعيف بود كه نميشد بغلش كرد. ولي حالا واسه خودش خانومي شده و امسال كلاس اول ميره.  قربونش برم دختر چشم سياه ِمن اين ترانه زيبا  كه خودم خيلي دوسش دارم رو تقديم ميكنم به حنانه جوووونم حنا ، حنا ، خانوم حنا         چه اسمی اسم شما          ناز آهنگ بهاره صدای نرم زمزمه        &n...
28 خرداد 1393
1304 12 15 ادامه مطلب

همكلاسي

مدتي بود در حال تحقيق و جستجوي كلاس زبان براي كيانا جون بودم آخه مربي زبان مهد خيلي ازت راضي بود و هميشه شاگرد اول كلاس زبان بودي واسه همين ازم خواست مسئله يادگيري زبان رو براي كيانا جون جدي بگيرم. بعد از تحقيق و تفحص هاي زياد و راهنمايي هاي اهل فن تصميم بر اين شد كه شما رو تو كلاس هاي زبان مادر و كودك موسسه سيمين كه يك پروژه جديده ثبت نام كنم ... طبق معمول بقيه در ادمه مطـــــــــــــــلب كلاس هاي زبان مادر و كودك براي سنين 4 تا 7 سال برگزار ميشه و روش اون براي آموزش زبان انگليسي بر پايه مكالمه و تعاملهاي روزمره است. كودك با محاوره هاي روزانه و تعاملهايي كه در طول كلاس با مربيها و همكلاسيها خواهد داشت زبان انگليسي را بصورت ...
26 خرداد 1393

حياط خونه ما

برف و سرماي امسال كلا تمام گلهامو از بين برد ولي با اومدن فصل بهار و وزيدن باد بهاري حتي شاخه هاي خشك هم جاني دوباره گرفتند و جوانه زدند و به گل نشستند.... بدون تعارف تشريف بياريد حياط خونه ما..... مقدمتان گلباران اولش جا داره عكسي از اين دو پرنده عاشق بزارم يه عكس سه رخ خوشگل دونفره خانوادگي....   درخت سيب حياطمون كه امسال اولين باره محصول داده و ما سخت به انتظار نشستيم تا سيبها بزرگ و بزرگتر شن و گل حسن يوسفم كه خيلي دوسش دارم و اگه يخورده دير بهش آب بدم سريع پژمرده ميشه خيلي حسسسسساسه اين همون گل قهر يه كه پارسال خريده بودم تو برف زمستون خشك شد و كلا از بين رفت و ...
13 خرداد 1393

جشن پايان سال 93

  براي روز جشن روزشماري ميكردي و بالاخره يكشنبه از راه رسيد ... سر موعد مقرر من و شما و باباكاوه رسيديم به سالن ارشاد كه محل برگزاري جشنتون بود.... از ما جدا شدي و رفتي كنار دوستات رديف اول نشستي   تيم برگزاري جشن همون گروه پارسالي بود با همون مجري بسيااااار شاد و پرانرژي تو جشن سه چهارباري اشكم دراومد يا از اجراي برنامه بچه ها احساساتي ميشدم و اشكها سرازير ميشد و يا از خنده اشكمون دراومد كلاسهاي آمادگي و پيش آمادگي برنامه خودشون رو اجر كردن     نوبت به بع بعي هاي ناز شد.... بع بعي ناز من داره برنامه اجرا ميكنه .... ميخوام از همينجا يه لقمه چرب و نرمش كنم ...
12 خرداد 1393
1