از مهد آموختم (5)
ديروز صبح اينجا كلي برف باريد اما بعدش بارون اومد و برف ها آب شد باباكاوه رفت مهد دنبال كيانا.
كيانا هم با يك نايلون پر برف اومد خيلي از ديدن برف ذوق كرد و تو راه وقتي دونه هاي برف ميخوردن به شيشه ماشين سعي ميكرد با دست اونارو بگيره تو حياط هم كمي برف نشسته بود كيانا هم با كلي خوشحالي: مامان خونه ما هم برف اومده!!!
قبل از اينكه بريد ادامه مطلب بگم كه لطفا به گيرنده هاي خودتون دست نزنيد اشكال از حنجره خواننده ماست. عكس گرفتن و كل كل كردن هام با كيانا سر نگاه كردن به دوربين كم بود حالا موقع ضبط كردن صداش هم كلي بايد باهاش سروكله بزنم كه :
مامان هر وقت گفتم شروع بخون. كيانا شروع. مامان جيش دارم. بعد از جيش حالا شروع. سكوت.
دوباره شروع. مامان خوابم مياد.
دوباره شروع. تا نصفه ميخونه
دوباره شروع .با صداي بلند و گوشخراش ميخونه
دوباره شروع. فوت ميكنه
دوباره شروع. هنوز نخونده ميگه بذار گوش كنم
واااي خداي من اينقدر برام ناز ميكنه تا صداشو ضبط كنم.
حالا هم اگه موقع گوش دادن يخورده گوشهاتون درد گرفت قبلش عذرخواهي ميكنم بهتر از اين نمي شد !!!!!
در ادامه مطلب با ما باشيد....
پي نوشت: البته خواننده اين شعر به علت علاقه شديد به آب بازي؛ ترجيح دادند به جاي تاب بازي از واژه آب بازي استفاده كنند