کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 18 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

قدم نورسيده

1391/11/3 9:44
نویسنده : مامی کیانا
890 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

روز يكشنبه 24 ديماه 1391 توراهي خواهر عزيزم كه از شب يلدا تابحال منتظر اومدنش بوديم از راه رسيد.

خواهرم دوره بارداري بدي رو گذروند و با ويار شديدش 9 ماه كنار اومد. ولي بعد از زايمان هم علايم ويارش برطرف نشد بعد از آزمايشات زياد مشخص شد كه دچار مسموميت شديد بارداري شده و كليهاشو درگير كرده و عفوني شده.

الآن تقريبا يك هفته ست كه تو بيمارستان تحت مراقبته و كوچولوش محروم مونده از آغوش مادر، شير مادر...

 ديروز كه رفتم ديدن خواهرم خيلي دلتنگ دخترش بود حالشو ازم پرسيد، نگراني رو ميشد تو عمق نگاهش ديد. ازم خواست فردا كه ميام عكسشو واسش بيارم، گفت كه هنوز يك دل سير صورت دخترمو نديدم. بغض گلومو گرفت خودمو كنترل كردم و بهش اطمينان داديم كه مثل چشمهامون مراقبش هستيم. خدارو شكر روحيه ش خيلي خوب بود.  

وقتي رفتيم خونه، كوچولو تازه بيدار شده بود باباكاوه حسابي باهاش بازي كرد و رفت.يك شيشه شير درست كردم و تو بغلم گرفتمش، آروم آروم شيرشو خوردو چه معصومانه خوابيد.

فرشته من

امان از دست مامان و باباي اين فسقلي ما كه هنوز روي انتخاب اسم به توافق نرسيدن و  ني ني ما هنوز اسم نداره. هركسي به يك اسم صداش ميكنه داوود داداشش اسمشو گرفته درسا، كيانا هم همون روز اول يك اسم واسش انتخاب كرد ديـــانا به دو دليل 1- همخوني با اسم خودش 2- واينكه اسم يكي از دوستهاي صميميش توي مهد. 

فرشته2

خلاصه ما مونديم با چهار پنج تا بچه قد و نيم قد و شيطون. خونه خواهرم ديگه شده پاتوق دخترخاله و پسرخاله ها.

وقتي مادر تو خونه نباشه صدتا آدم هم براي اداره يك خونه كمه.از يك طرف رسيدن به درس و مشق بچه ها، پخت و پز، شست و شو و هزارتا كار كه ما مادرها تو خونه انجام ميديم ولي به چشم هيچ كس حتي شايد خودمون هم نمياد. بگذريم از حرف هاي كليشه اي كه آخرش ما رو به هيچ جا نميرسونه.

امان از دست اين وروجك ها كه وقتي با هم ميفتن غير قابل كنترل ميشن!!!!!!

وروجك ها

وروجك ها2

اين هم عكس آق داداش داوود با آبجي كوچولوشون

داوود و درسا

 

  با آرزوي سلامتي براي همه مادرها

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان شیدا
2 بهمن 91 18:35
سلام خاله شدنتان مبارک ان شاالله خواهرتان هم هر چه زود تر خوب بشوند و بیان خونه پیش دخمل نازشون



ممنون سلامت باشيد انشالا با آرزوي شفاي تمام مريض ها
رضوان مامان رادین
2 بهمن 91 23:20
قدم نو رسیده مبارک...ماشاا... خیلی ملوسه...
اما نگران مامان نی نی شدم..الان چطورن؟راستش فکر نمیکردم ممکنه بعد از زایمان هم مامان نی نی مسمومیت بارداری بگیره.چقدر سخته.ما را از حالشون با خبر کنید



ممنون الان كمي بهترن حتما سعي ميكنم يك پست درباره مسموميت بارداري بزارم كه مامان ها هم با اين بيماري آشنا بشن انشالا پست بعدي مرخصي خواهرم از بيمارستان باشه آمين
مام پارسا
3 بهمن 91 3:12
اللللللللللللللللللللللللللللهی...قدم نورسیده مبارک
ایشالله این دخمل ناز خوش قدم باشه


ممنون عزيزم انشالا
مام پارسا
3 بهمن 91 3:15
وای مونا نمی دونی چقدر ناراحت شدم وقتی فهمیدم حال کبری بده و توی بیمارستانه...ایشالله که زود زود زود خوب بشه
واقعاً گل گفتی خونه ای که مادر نباشه اگه یه گردان هم آدم بیان واسه کمک بازم یه جای کار می لنگه
الهی بمیرم برای نی نی که از آغوش مامانش دوره...ایشالله زودی مامانش میاد خونه و بغلش می کنه و یک دل سیر نیگاش می کنه
خدا خودش همه بچه ها و رو واسه پدر و مادر هاشون ....و پدر و مادر ها رو واسه بچه هاشون داره...آمین



يا من اسمه دوا و ذكره شفا
ما كه اين چند روز كارمون شده دعاكردن كاري غير اون از دستمون برنمياد
انشالا
مام پارسا
3 بهمن 91 3:18
مونا این دخمله که سمت چپ عکسه فاطمه ست؟
خیلی خیلی خیلی شبیه خودته
یعنی من واقعاً چشمام گرد شد...کیانا اینجور شبیه تو نیست که فاطمه شبیهته...البته اگه فاطمه باشه
ماشالله داوود چه مردی شده واسه خودش
خدا ایشالله همه این وروجک ها رو صحیح و سالم در پناه خودش براتون نگه داره


اره عزيزم فاطمه ست جدا اينقدر شبيه خودمه
آره داوود هم كلاس پنجم ديگه ماشالا بزرگ شدن
خواهر ما داريم پير ميشيم!!!!
مام پارسا
3 بهمن 91 3:20
نی نی بدون اسم خیلی جیگر و خوردنیه...از طرف من دستای کوچولوشو ببوس...فکر کنم صورتش شبیه هانیه ست مخصوصاً مماخ کوچولوش ...نه؟؟؟؟؟؟؟؟




منظورت ريحانه بود ديگه! از اون دماغ كوچولو گفتنت فهميدم
اره هنوز معلوم نيست شبيه كيه ولي طبق معمول به اين طرف يعني طرف مادريش كشيده آخه نه اينكه ژن ما غالبه!!!!!!!
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
3 بهمن 91 8:46
سلام خوبی مامی کیانا
قدم نو رسیدتون مبارک باشه الهی زیر سایه پدر و مادرش 120 ساله شه من وقتی داشتم پست میوندم گریم گرفت برای خواهرتون میدونم خیلی سخته بعد از 9 ماه بارداری بعدش هم توی بیمارستان بستری شی انشاالله که بلا دوره نی نی تون هم خیلی نازه خدا حفظش کنه


الهي مرسي كه با ما همدردي كرديد آره واقعا تازه اون هم با شرايط سخت خواهرم اميدوارم زودتر از بيمارستان مرخص شه
مامان کیانا
3 بهمن 91 10:03
سلام دوست جونی . قدم نورسیده مبارک . الهی خیلی نازه خدا حفظش کنه . ایشالله مامانش هم زود زود خوب بشه و بیاد پیش دخترش خیلی سخته می دونم ایشالله هر چه زودتر شفا پیدا کنه . اسم دیانا هم که کیانا جون انتخاب کرده خیلی خوشکله تازه به داوود هم می یاد . آفرین کیانا خانم


ممنون عزيزم. سلامت باشيد مرسي كه با ما همدردي كرديد.
اره خوب كيانا ها همشون خوش سليقه اند.
مام پارسا
3 بهمن 91 12:25
آره آره راست میگی...منظورم ریحانه بود...ایییییییییول به تو دوستم


ما اينيم ديگه
مامان نیایش
4 بهمن 91 10:23
سلام عزیزم قدم نو رسیده مبارک خاله شدنت مبارک الهی بمیرم برا مامانش خیلی سخته خدا ان شا الله زودتر شفا بده و حاش زوده زود خوب میشه نگران نباش خسته نباشی و خدا قوت


ممنون عزيزم ما كه دست به دعا هستيم انشالا با آرزوي شفاي عاجل
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
4 بهمن 91 10:51
قدم نو رسیده مبارک ماشاا... چه نازه عزیزم انشاا... خواهرجون هم هر چه زودتر با سلامتی کامل برگرده خونه معلومه کیاناجون خیلی بهش خوش میگذره با اون خنده خوشکلش


اره بچه ها تو هر موقعيتي مشغول شيطنت هستن
با آرزوي سلامتي براي شما مامان مهربون
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
4 بهمن 91 10:53
ممنونم زحمت افتادی برای فایل ها اتفاقا تعجب کردم چند بار ایمیلم رو زیرو رو کردم نبود، یه کارایی انجام دادم امیدوارم خوب در بیاد کیانا جون رو ببوس


ايشالا خوب ميشه
مامان آروین (مریم)
4 بهمن 91 12:02
قدم نورسیده مبارک .....
ماشاالله چقدر خوشگل و بامزه است .....
بابت مریضی خواهرتون خیلی ناراخت شدم ..
ان شاالله هرچه زودتر حالشون خوب بشه و بیاد خونه و دختر قشنگش رو تو آغوش بگیره ... آمین .


ممنون از بابت دعاتون انشالا به اميد خدا
مامان امیر علی پسر اژدها سوار
5 بهمن 91 10:47
الهی بمیرم مامانی دعا میکنیم سریع خواهر عزیزت خوب بشه و نی نی قشنگشو در آغوش بگیره


ممنون عزيزم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
6 بهمن 91 18:13
سلام اگه براتون زحمت نیست تقویمی که درست کردین آپلود کنین و آدرسش رو بهم بدین از ایمیل راحت تره نه ؟


باشه ولي نميدونم از چه سايتي بايد آپلود كنم راهنماييم كنيد
مامان ملیکا
9 بهمن 91 8:45
چه قد بد آورده خواهرتون
به قول ملیکا "ایشالله خوب میشه"



الهي جونم مليكا ايشالله
مامان پریا
9 بهمن 91 22:14
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم خواهرتون بعد از اون همه سختی بارداری و زایمان حالا گرفتار این مسئله شدن انشاالله که خبر سلامتی شون ؛



اره خدا رو شكر بهتر شدن و الآن سلامتي نسبيش رو بدست آورده
باز هم خيلي ممنون