پرسش؟؟؟؟؟؟؟؟ و پاسخ!!!!!!!!
درتوضيح اين عكس هم بايد بنويسم اين دانشمند كوچك ما هرچي لباس دم دستش بياد روي هم ميپوشه تا جايي كه ديگه لباسها تو تنش گير ميكنند و پايين نميرن. بعد با جيغ و فرياد درحالي كه سرش تو يقه لباس گير كرده از ما كمك ميخواد اين هم يكي از اون روزهاست تا تونسته لباسها رو روي هم پوشيده!!!!!!!!!!!!!!
مديريت مهد كيانا ديروز يك جلسه پرسش و پاسخ با يك خانم دكتر روانشناس كودك برامون گذاشت. واي كه چقدر عالي،مفيد و پربار بود.
همه مامان ها قبل از شروع جلسه كلي سوال و مشكل با بچه هاشون داشتن و خودشون آماده كرده بودند تا سوالاتشون رو مطرح كنند.
جالب اينجا بود كه با جوابهايي كه خانم دكتر ميدادند متوجه مي شديم منشا٩٠% مشكلات فرزندانمون از خود مادر،پدر،مادربزرگ و پدربزرگ نشئت ميگيره و ما قبل از اينكه مسئول تربيت بچه هامون باشيم اول خودمونو بايد اصلاح كنيم.
خوبي جلسات پرسش و پاسخ اين كه سوالات مامان هاي ديگه ميتونه سوال ما باشه و ممكنه يك روزي ما هم با همچين مسئله اي مواجه بشيم.
سعي كردم نكات مهم رو يادداشت كنم تا با مرورش اونها رو بهتر بخاطر بسپارم. شايد نكاتي كه مي نويسم پاسخ يكي از هزاران سوالاتي باشه كه هر روز ذهن ما مادرها رو به خودش مشغول كرده:
در ادامه مطلب
1.اولين سوال درباره جدا كردن محل خواب كودك و انتقال اون به اتاق خواب خودش بود؟كه سوال خودمم هم بود
جواب خانوم دكتر: تو نسل جديد,جدا كردن اتاق كودك در موقع خواب از اتاق والدین مثل از شير گرفتن و يا از پوشك گرفتن يكي از دغدغه های ذهنی ماست.
اول از همه چيز باید کودک رو به آرامش رسوند و این اطمینان رو بهش داد که هر وقت اون بخواد ما کنارش هستیم . حتما قبل از اینکه کودک به خواب بره پیشش باشیم و هیچ وقت نذاریم خودش به تنهايي بخوابه.قصه هاي شبانه و ماساژ قبل از خواب يكي از راههاي خوب و مفيد براي آرامش دادن به كودكانه.
و نکته جالب اینکه خانوم دکتر گفتند اگه تختتون اونقدر بزرگ هست که بچه تون کنارتون جا بشه, حتی تا ٧ سالگی هم میتونه کنارتون بخوابه و هیچ اشکالی نداره و هیچ اثر سوئی نمیتونه داشته باشه مثل دوره خودمون, زمانیکه خونه ها اونقدر اتاق های مجزا نداشت و امکانات به صورت امروزی نبود و همه در کنار هم میخوابیدند.
و جالب تر از اون به این اشاره کردند که به جای اینکه, جای خواب کودک را عوض کنیم جای خودمون رو عوض کنیم. کودکی که ٣ یا ٤ سال به جای خوابش عادت کرده جدا کردنش خیلی سخته همینطور که ما با عوض شدن جای خوابمون سخت میخوابیم.
با این سوال که شما تو این سن وقتی یک شب خونه مادرتون میخوابید چه حسی دارید؟و چقدر احساس امنیت و آرامش می کنید؟ و انگار این خواب با خوابهای دیگه فرق داره و عمیق تره؟
به همه مادرها تلنگری زد که این لذت و آرامش رو به واسطه زور و اجبار از فرزندانمون دریغ نکنیم.
بهترین سن برای شروع این کار ٥ سالگی است و هشدار داد به مادرها که به هیچ وجه قبل از این سن اقدام به این کار نکنند و
میون صحبت های خانوم دکتر یکی از مادرها با خوشحالی گفت که دخترشو از ١ سالگی عادت به جدا خوابیدن داده و الان هم ٢ ساله که دخترش تنها میخوابه ولی خانوم دکتر هشدار دادند که زیاد از این مسئله شادمان نباشید چون عواقبش بعدها خودشو نشون میده مثل شب ادراري، ترس از تاريكي و تنهايي و ....
٢. مادری پرسید: با پسرم تو خونه و قبل از رفتن به هر مهمونی خیلی صحبت میکنم و ازش میخوام که وارد جمعی شد سلام کنه و بعد از غذا خوردن تشکر کنه.و حتی بهش میگم که اگه سلام کنی واست فلان چیز رو میخرم. ولی با این حال پسرم هیچوقت وارد جمعی میشه سلام نمیکنه و به محض ورود به مهمونی خودشو پشتم قایم میکنه و تا چند ساعت به من چسبیده و از کنارم تکون نمیخوره. عکس العمل اطرافیان هم اینه که میگن سلامتو قورت دادی؟ و یا مامانت بهت سلام دادن یاد نداده؟ و این حرفها بیشتر منو ناراحت میکنه!!!
جواب خانوم دکتر: اصلا اصلا و به هیچوجه قبل از ورود به مهمونی به بچه هامون تذکر ندیم که وقتی رفتیم تو جمع حتما سلام کنی! دست بدی ! یا تشکر کنی!
فرزندامون بدون اینکه ما بخواهیم ما رو الگو قرار میدهند, اگر پدر و مادرش آداب اجتماعی رو رعایت کنند بدون شک فرزند هم یاد میگیره و این مسایل اونقدر تذکر داده نشوند تا برای بچه ها بزرگ جلوه کنند. و اینکه در جواب بقیه موضع نگیریم و پاسخشون رو با یک جمله زیبا و ساده مثل اینکه : "پسرم با چشمهای قشنگش سلام کرد."بدیم.
هیچوقت توی جمع نگیم که مثلا دخترمون یا پسرمون تازه وارد شده خجالت میکشه! و یا اینکه خودش یخش وا میشه! اثرات سوء این جملات قابل جبران نیست.
هیچوقت به خاطر سلام کردن و یا تشکر کردن برای فرزندامون جایزه و پاداش در نظر نگیریم و اگر قراره اونها رو تشویق کنیم بهشون بگیم که فقط فقط به خاطر وجود خودشون و اینکه نشون بدیم چقدر دوستش داریم براشون هدیه خریدیم. تا بدون هیچ چشمداشتی از ما فرمانبری داشته باشند.
٣.مادري اونقدر نگران بود كه حتي خانوم دكتر هم اين نگراني رو تو چشماش ديد و ازش خواست زودتر از بقيه سوالشو مطرح كنه
سوالشو اينطور مطرح كرد كه شايد مشكلي كه دختر من داره هيچكدوم شما نداشته باشيد و يا اصلا نشنيده باشد.
دخترم هليا از وقتي زبون باز كرد و حرف زدن رو ياد گرفت 3 تا دوست خيالي داشت: يكيش يك خانواده خارجي بودند كه اسمشون فرنگلي بود. يكيشون يك مرد 30ساله كه اسمش مجيد بود و ديگري همزاد خود هليا.....
در ابتدا دوستاش فقط تو بازيهاش نقش داشتند ولي كم كم به زندگي ما هم وارد شدند مثلا وقتي به مهموني ميرفتيم براشون صندلي ميذاشت و از ميزبان ميخواست كه از دوستاش پذيرايي كنه. وقتي به خريد ميرفتيم ميخواست كه براي دوستهاش هم خريد كنيم و اين رفتارش واقعا مارو كلافه كرده بود. ما به طور جدي و سخت ازش خواستيم كه دوستهاشو فراموش كنه و يك شب با جيغ و گريه از خواب بيدار شد و گفت كه خونه فرنگلي و دوستهاش آتيش گرفتن و همشون مردن.
از اون شب به بعد ديگه هليا با بقيه روزها فرق كرده و خيلي گوشه گير شده و هميشه از حادثه اون شب مضطربه!!!! راهكار شما؟
جواب خانوم دكتر: دختر شما دچار يك مشكل بزرگ و حاد شده. اون ضربه روحي شديدي ديده و در واقع هليا عزاداره. عزادار دوستاني كه لحظه به لحظه با اونها بوده.
و ايكاش قبل از اينكه اين رابطه رو كات كنيد با روانشناسي اين مسئله رو در ميون ميگذاشتيد تا به اين مرحله نرسه.
و تمام مادران بايد بدونند كه ممكنه فرزندان شما هم دوستان خيالي داشته باشند اين اقتضاي كودكان 4 تا 6 ساله است. و اصلا نبايد برخورد تند و بد نشون بديم بلكه سعي كنيم با دوستهاشون بيشتر آشنا بشيم و نذاريم به اونها پروبال بيشتري بده تا بزرگتر از اون چيزي كه هستند تو ذهن بچه هامون نقش ببندند.
راهكار من به مامان هليا اينه كه با گرفتن يك عروسك دختر در ابعاد بزرگ كه بتونه نقش همزاد هليا رو بازي كنه و جايي تو دل هليا باز كنه، هليا به دنياي حقيقي برگرده و اين عروسك بتونه نقش دوستاي خياليشو تو زندگي حقيقيش بازي كنه.
خلاصه مباحث:
1. حتما و به اصرار نخواهيم از بچه هامون به خاطر كار اشتباهي كه انجام دادن لفظ معذرت خواهي رو بكار بگيرن چرا كه برگشت اونها به ما خودش يك نوع اقرار به كار اشتباهي كه انجام دادن.
كاري كه من خودم گاهي اوقات انجام ميدادم و از كيانا ميخواستم حتما به خاطر كار اشتباهي كه انجام داده از واژه ببخشيد و يا معذرت ميخوام استفاده كنه.
2- مشكل خيلي از مادرها عدم تفاهم با همسرشون تو مسئله تربيت بچه ها بود.
مثلا مادري مانع كاري ميشه ولي پدر براي اينكه نشون بده كه فرزندشو بيشتر دوست داره همون كار رو خودش انجام ميده.
نمونه ش تو خريد اسباب بازي، لباس، خوراكي...
و چقدر اين مسئله ميتونه براي بچه دوگانگي ايجاد كنه و كودك از مادرش يك سد بزرگ ميسازه و پدر و يا تو خيلي از خانواده ها پدربزرگ و مادربزرگ ها با دلسوزيهاشون نقش يك ناجي رو بازي ميكنند. و کودک حتی تا دوره نوجوانی از مادر به عنوان کسی که مانعی بود برای رسیدن به آرزوهایش یاد میکند.
با خانواده تون صحبت كنيد و آنها رو تفهيم كنيد كه با اين روش هيچوقت كودكتان به جايي كه مي خواهيد نميرسند و اين رفتار به ظاهر دلسوزانه عواقبي جبران ناپذير داره.
و اگر با صحبت كردن به نتيجه اي نرسيد مدتي بگذاريد اين رابطه برقرار باشد چون روزی میرسد که خود پدر از شما کمک میخواهد و نمی تواند به این وضع ادامه دهد.
و خیلی از مباحث دیگه موکول شد به جلسات بعد.
به امید موفقیت همه پدر و مادرهای دلسوز که دغدغه ای جز عاقبت به خیری فرزنداشون ندارند