يك روز ييلاقي
روز 5 شنبه به اتفاق اميرمحمد و خاله جون و منيره جون رفتيم سمت ييلاق خودمون كه نزديكيه شهر دامغان. يك منطقه كوهستاني ولي سرسبز و خوش آب و هوا به اسم تويه دروار.
با ما باشيد ......
بعد از نهار حركت كرديم تقريبا 2 ساعتي تا ساري فاصله داشت بين راه هم كنار يك دشت سرسبز ولي خيلي سرد توقف كرديم و چايي و عصرونه خورديم خيلي خيلي چسبيد.
تا رسيديم رفتيم زير لحاف كرسي چون شب قبلش اونجا برف اومده بود، حسابي هوا سرد بود ما هم تا تونستيم لباس پوشيديم. براي شام هم كباب زديم تو رگ و تو هواي سرد اونجا حسابي بهمون چسبيد.
فردا صبح هوا آفتابي و گرم بود به اتفاق همه رفتيم باغ هاي اطراف رو گشتيم و حسابي كوهنوردي و پياده روي كرديم هوا عالي عالي بود و منظره ها هم چشم نواز.
بقيه خاطرات رو با عكسها دنبال مي كنيم.
اينجا يك دشت پر از شقايق بود و كيانا هم براي اولين بار بود كه همچين ژستي براي عكس گرفته بود خودم هم باورم نشد!!!!
خوشحالي كيانا از بابت ديدن رودخونه و آب و آب بازي
كيانا تو باغ سيب
حالا بخند
شادي وصف ناپذير كيانا از ديدن كفشدوزك مخصوصا وقتي اون و رو دستاش ميذاشت. همش ميگفت مامان شكل تولد منه
اين هم يك نوع نون محلي كه اسمش فتيره و ما ميگيم لابه لا چون توش لايه لايه ست و دلتون نخواد خيلي خوشمزه ست
يك منظره زيبا خوراك عكس
كيانا، باباكاوه، احمد جون، امير محمد و باباش
جلوي در باغ عزيزجون
درختان سپيدار كه قدمت بالايي دارند حدود 150 سال
كيانا تنها،خوشحال و رهااااااااااااااااا
يك نوع سبزي كوهي كه وسط استخر ماهي قزل آلا سبز شده. كلي سبزي كوهي هم چيديم كه خيلي خوش عطر و بو هست. قرار شد يك سبزي پلو ته چين مخصوص باهاش بپزيم .ولي همشو جا گذاشتيم
اين هم يك عكس قابل تامل!!!!!
جووني كلكسيوني از سرهاي خشك شده خروس درست كرده بود و اونو به نمايش گذاشته بود و به درخواست مشتريان از اونها وسايل تزييني درست ميكرد. يك جور صنايع دستي
آخه اين هم شد كلكسيوناين هم هنره!!!!!!
عاقبت خروس بودن!!!!!!!!!!
يكي نبود بگه آخه شما كه آدمي پس كو انسانيتت!!!!!!!!