کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

مدير خوش قول!!!

1392/2/24 9:41
نویسنده : مامی کیانا
1,702 بازدید
اشتراک گذاری

اگه دوستان يادشون باشه گفته بودم مديريت مهد كيانا قول داده بود به زودي برنامه يك اردوي ديگه رو بزاره. خانوم تنهايي خيلي سريع به قولش عمل كرد. پنجشنبه اي كه گذشت رفتيم اردوووووهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهوراهورا

درياااااااااا

مقصد اردو اين دفعه يكي ديگه از زيباييهاي شمال كشور بود بـــــــــــله رفتيم دريااااااااا

1

 اين بار از كلاس كيانا دوستهاي بيشتري اومده بودند. آرمين كه هميشه كيانا از شيطنتهاش توي كلاس ميگه بود اميررضا، رادين،ديانا ،نرگس...

11

صبح زود با كلي وسيله كه هر چه كردم از حجمشون كم كنم و بيخيالشون بشم ولي دوباره لحظه آخر برداشتمشون.

مثل اينكه قسمتمون اينه كه روز ابري بريم اردو يا اينكه وقتي قصد اردو داريم هوا ابري ميشه!!!!!!!

 از خونه  كه راه افتاديم يك تيپ دريايي زديمعینکعینک ولي وقتي رسيديم دريا خيلي باد ميزد و مجبور شديم لباس گرم بپوشيم.نگران

1

كيانا هم از روز قبل وسايل شن بازي( سطل و بيل و چگك) آماده كرده بود تا يادش نره.فقط خدا خدا ميكردم يك موقع نخواد عروسك بادي اردكشو كه باهاش ميره دريا با خودش بگيره !!!!!نیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخند

سوار بر اتوبوس شديم و زود زود به مقصد رسيديم. تا رسيديم برنامه ورزش صبحگاهي شروع شد و كيانا خودش داوطلبانه دست آرام جون (مربي عزيزشو) گرفت رفت براي ورزش. شعري كه موقع ورزش ميخوندن خيلي جالب بود:

قر قر، قركمر (براي حركت چرخش كمر)           يك پا جلو، يك پا عقب

قر قر، قركمر                                           يك دست جلو، يك پا عقب

                                                                                 حالا قر قر قركمر

حالا قر نيا كي قر بيااااخنده

و همه عاشق همين قسمت قر قر بوديمنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخند

بعدش خوردن صبحونه. كيانا يك لقمه مادرونه ميگرفت يك دور با دوستاش ميزد و ميومد واسه يك لقمه ديگه.

بعد از صبحونه رفتيم لب دريا براي شن بازي و آب بازي. كيانا زياد تو آب نرفت و بيشتر وقتش مشغول شن بازي و ساختن قلعه با دوستاش بود.

1111

11

تو اين عكس هم با دوستاش آرمين شيطونه و اميررضا مشغول قلعه سازي هستنلبخند

66

45

تو اين چندتا عكس هم همش دارن از موج فرار ميكنند. به قول خودشون موج بازي وقتي موج ميومد با جيغ و داد ازش فرار ميكردن و ميپريدن تو بغل مامان ها. واي كه چقدر شاد بودنبغلبغلبغلبغلبغلبغل

111

1111

111

44

بعد از اينكه حسابي بچه ها خودشون كثيف كردند لباسهاشون رو عوض كرديم و رفتيم براي قسمت حركات موزون بچه ها. خوب اين قسمت هم يك ركن اصلي براي داشتن يك اردوي خوب و يك روز خوبه ديگه.

به قول مامان نيايشي اصلا لب دريا ميطلبه!!!!!خوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزه

5

اينجا هم كيانا بغل آرام جونش نشسته و دارن پاپ كرن نوش جان ميكنند.

7

حسابي انرژي بچه ها و بعد مامان ها تخليه شد و كلي لذت برديم.

بعد از حركات موزون نوبت نهار شد نهار رو با دوستان نوش جان كرديم و آماده حركت شديم.

اين اردو انگار از اردوي قبلي بيشتر خوش گذشت. وااااييي كه چقدر خسته شديم وقتي رسيديم خونه اولين كاري كه كردم كيانا رو بردم حموم، كف حموم پر شن شد. كيانا هم با خوشحالي داد ميزد و ميگفت كه دريا رو با خودش آورده خونهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ملیکا
24 اردیبهشت 92 10:28
وای که چه حالی میده
کاش ما هم اونجا بودیم




آره جاي همه دوستان خالي خيلي خوش گذشت
مامان آروین(مریم)
24 اردیبهشت 92 11:21
ای جانم ..... همیشه خوش بگذره ............
راستی جای ما رو هم خالی میکردین ..........


جاي همه دوستان رو خالي كرديم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
24 اردیبهشت 92 13:47
دیگه تنها کسی که نفهمیده من " تـــــــــــــــــــــــــک خاله کوثر جونی " هستم، فکر می کنم خواجه حافظ شیرازی باشه.




آره ببين اگه آقاي حافظ خبر نداره خودم خبرش ميكنم!!!!!!!!!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
24 اردیبهشت 92 13:56




چقددددددددددددر خووووووووووووووووب



خیلییییییییییییی کیف کردم.... واقعا تا کلمه اردو رو دیدم،



بدو بدو اومدم ادامه مطلب تا رقص هم ببینم...



اگه رقص توش نبود که نمیشد اسمش رو گذاشت اردو ...



چه بامزه، دریا رو آوورده تو خونه ... حالا خوبه دریا رو آورده بوده تو حموم ...



دریا رو نیاره کف آشپزخونه یه وخت ...



دستت درد نکنه، خوشم اومد از این مطلبتون ...




آره ديگه نذاشتم كار به آشپزخونه برسه تو همون حموم دريا رو تخليه كردييييم!!


رضوان مامان رادین
25 اردیبهشت 92 17:59
وای دل ما رو آب کردی مامانی...
دلم دریا خواست بدجور...ایشا... همیشه شاد باشید


ببخشيد عزيزم تابستون كه نزديك ايشالا زود زود ميايد دريا
مامان نیایش
25 اردیبهشت 92 21:25
عزززززیززززززززم باز من دلم تنگ شد بیای دیا !برای دریا منظورمه !
چه خوب چه قد رخوش گذشته معلومه
بعله دیگه کنار دریا اگه این دخملا نرقصن کی برقصه خووووووووعزیز دلم چه تیپ خوشگلی هم زده عسیسم


اي واي ما اصلا قصد نداشتيم موجبات دلتنگي شما رو فراهم كنيم دوست عزيز
ايشالا به زودي دوباره بيايد ديا!!!
مامان فتانه
27 اردیبهشت 92 14:39
ای جان چه تیپ دریایی قشنگی زده....خیلی عکسات قشنگ شده شیطون بلا معلومه که حسابی بهت خوش گذشته


آره واقعا به همه ما خوش گذشت بچه ها كه جاي خود دارد
محبوبه مامان الینا
28 اردیبهشت 92 8:45
چه مهد باحالیبرنامه اردو میزاره همشخوش بحال مامانا
اون قسمت قر والا ما اینجا پشت مانیتور قرمون گرفت چه برسه به شما تو اون فضا


جدا چه خوب كه ما از همينجا ميتونيم انرژيها رو بفرستيم سمت شما[
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
29 اردیبهشت 92 1:50
میبینم کهههههههههه دوباره اردو رفتین بدون ما الهی که همیشه خوش باشین ماشاالله کیانا جون چه تیپی زده


واي كه چقدر دلمون ميخواست شما هم با ما باشيد حيف كه از هم دوريم
مام پارسا
5 خرداد 92 2:45
بابااااااااااااااااااا خوش به حالتون...چقدر اردووووووووووووووووو
ایول به خانوم مدیر خوش قول
قربون جیگرم برم که دریا رو با خودش اورد خونه


جای شما خالی ایشالا پارسا جونم هم بیاد مهد با هم میریم اردم
چه شوددددد