کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

یک روز خوب

1392/2/29 10:11
نویسنده : مامی کیانا
1,059 بازدید
اشتراک گذاری

 ماجراي يك روز خوب و به يادماندني رو در ادامه مطلب بخونيد

كم كم به پايان زودرس سال تحصيلي نزديك ميشيم. به همين خاطر چند روز پيش از طرف مديريت مهد به جشن پايان سال بچه ها دعوت شديم.

واي كه چه لذت بخش بود براي من و باباكاوه شركت تو اين جشن كه برامون اولين تجربه بود، مثل تموم تجربيات شيريني كه به واسط فرشته كوچك خونمون خداوند بهمون هديه ميداد.

بي صبرانه منتظر فرا رسيدن روز جشن بوديم.

راس ساعت 3:30به سالني كه دعوت شده بوديم رفتيم.

1

2

كيانا رو ازمون تحويل گرفتند و بچه ها تو رديف اول نشستند. من و باباكاوه هم چند رديف عقب تر نشستيم. گوشامون پر بود از صداي كيانا كه با دوستاش حرف ميزد قربونش برم صداش از همه بچه ها رساتر بود و ميتونستيم بشنويم چي ميگه... و چقدر ذوق ميكرديم مااااخجالتخجالت

راس ساعت 4 برنامه با تلاوت قرآن توسط بچه ها شروع شد كه اجراشون خيلي خيلي زيبا بود چندتا از بچه ها لباس فرشته ها رو پوشيده بودن بعضيهاشون لباس سفيد بلند با شال سبز و يكي از بچه ها هم سوره تین رو تلاوت کرد.

2

بعد هم آقاي مجري كارشو شروع كرد.يك مجري خوب و پرانرژي مثل بچه ها. فقط پشتك و وارو نميزد!!!!!خوشمزه

3

به ترتيب برنامه بچه ها شروع شد اول بچه هاي پيش دبستاني سرود دسته جمعيشون رو اجرا كردن.

4

بعد هم بچه هاي كلاس 4تا6 سال. دیدن و شنیدن از بچه های خوشگل  و قد و نیم قد با لباسهای محلی، که بدون هیچ دغدغه ای روبروت وایستاده بودن هر دقیقه ش واسمون شادی آور بود . یکی به پشت نگاه میکرد، یکی به بغل دستیش، یکی هم وسط ها شعر یادش میرفت و یکی دیگه هم که اصلا شعر نمیخوند. خلاصه ما رو که حسابی شاد کردند.

 در آخر هم نوبت اجراي برنامه كلاس كيانا شد. وقتي براي اجراي سرود ميرفتند روي صحنه صداي قلبم بلند بلندتر ميشد انگار قلبم اومده بود زير گوشم. بوم بوم، بوم بوم صداي قلبمو ميشنيدم.

ولي وقتي چهره شيطون كيانا رو ديدم قلبم آروم گرفت اي جونم چقدر خوب و پرانرژي اجرا شد.قربونش برم از همون اول که آهنگ شروع به نواختن کرد سرشو به این طرف و اونطرف تکون میداد.

١   ٢    ٣    ٤  

پیشی جونم چه بازیگوشی                                خوب میدونم دشمن موشی

تا موش میبینی تیز میشه گوشات                        اونو میگیری لای دندونات

وقت لالا شد بیا لالاکن                                      خسته شدی کمتر صدا کن

 

وقتی میگفتید تیز میشه گوشات انگشتاتونو مثل دوتا گوش بالای سر میبردید و همینطور بیا لالاکن دوتا دستاتو زیر سرت میذاشتی.

وای که دلم میخواست زودتر سرودتون تموم شه بیای پایین کنارم بغلت کنم و مثل یه پیشی شیطون یک لقمه چرب و نرمت کنم. مییییییوووو

 اين سرود رو از شروع سال عموصدرايي مربي موسيقي و سرودشون با بچه ها كار كرده بود. اونقدر ذوق زده شده بودم كه يادم رفت عكس بندازم. قراره سي دي جشن بهمون بدن. بعدا از روش عكس ميگيرمچشمکدر آخر هم هدايايي به رسم يادبود داده شد.

پيشي جونم با هديه ش......

1

4

8

پيشي جونم در حال پذيرايي شدن...

4

4

4

خلاصه به این پیشی جون و مامان و باباش حسابی خوش گذشت اونقدر که کیانا اصلا دلش نمیخواست از سالن بیرون بیایم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

الهه مامان یسنا
29 اردیبهشت 92 15:57
مبارک باشه کیانا جون... چه پیشی نازی شدین شما


ممنون عزيزم كه به ما سر زديد ميييوووووو
مامان نیایش
29 اردیبهشت 92 19:47
سلام عزیز دلم به به چه جشنی چه پیشی ملوسی چه خوش گذشته

میدونی با اینکه از از مهد رفتن نیایش به این خاطر که همیشه مریض بود ناراحت بودم ولی نوبت این جشن ها که میشد واقعا ذوق زده بودم که اون جور با نشاط میدیدمش حالا کیانا جونم خیلی خوشحال بوده با بچه های دیگه و واقعا با هوش هم هست و شیرین زبون نیایش هم اینجاست میگه چه لباس قشنگی منم میخوام ایاشلا هیمشه خوش باشید راستی چه زود جشن خدا حافظی گرفتن مال نیایش 20خرداده




آره هرجا جشن و شادي باشه هم ما هم بچه ها خوش ميگذرونيم اينجور جشن ها هم به نظرم غير از شادي اعتماد بنفس و روحيه اجتماعي بچه ها رو بالا ميبره

قابلتونو نداره نيايش عزيزم ما هم هميشه عاشق لباسهاي رنگارنگ و خوشگل شما ميشيم جوجو

آره جشنشون خيلي زود برگزار شد ولي خوب كيانا كه هنوز ميره اين جشن بيشتر براي بچه هاي پيش دبستاني بود

ممنون از حضور گرمتون دوست عزيز




مامان ملیکا
30 اردیبهشت 92 14:16
عزیزم نظرم درباره این پست نرسید؟؟؟


نه عزيزم نظري از شما به دستم نرسيد
رضوان مامان رادین
30 اردیبهشت 92 16:57
ای جونم پیشی ملوس ما...
ان شاا... جشن فارغ التحصیلیت از دانشگاه خاله جون


مرسي ايشالااااا
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
30 اردیبهشت 92 22:16
پیشی پیشی ملوسم میخوام تورو ببوسم انشاالله جشن فارق تحصیلی دانشگاهش


ممنون عزيزم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
30 اردیبهشت 92 22:20
ممنون عزیزم که جویای حالمون بودی راستش درگیر آموزش رانندگی هستم تمام وقتم رو گرفته باید پرستش رو ببرم خونه مامانم و بیارمش ،عصرها هم میبرمش پارک که ایمان درسش رو بخونه ، شبها هم خیلی خسته ام زود میخوابم


پس حسابي مشغولي ايشالا موفق باشي
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 اردیبهشت 92 10:47
سلام عزیزم، من دیروز واسه این پست کامنت گذاشتم... نمی دونم چرا نیومده ...؟!

اشکال نداره یه بار دیگه می نویسم ...



جدا اتفاقا یکی از دوستان دیگه هم گفت که برام کامنت گذاشته ولی به دستم نرسید شرمنده
ممنون که دوباره زحمت کشیدی و وقت گذاشتی مهربونم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 اردیبهشت 92 10:50
به به

چه روز قشنگی ...



من بدو بدو اومدم ادامه مطلب فکر کردم باز هم رقص توشه ...

اما دیدم نه، فضا رسمی بوده و اینا



خب من هم بودم دلم نمی خواست بیام بیرون از سالن

پیشی که بشی... پذیرایی هم بشی... لباس خوشگل برج ایفل هم بپوشی... مامانی و باباییت هم چند ردیف عقب تر نشسته باشن ... شعر هم که اجرا کنن ... مجری هم که ملق بزنه واست ... دیگه چی می خوای؟!!!



واااااااااالا



============



ایشالا زندگیتون سرشار از عشق و موفقیت باشه مامانی ِ کیانا بلا






وای چه کامنت باحالی

ممنون
ای شیطون اگه میدونستیم شما اینقدر عاشق رقصی حتما قسمت رقص هم میذاشتیم البته یکی از باباها که برای اجرای مسابقه اومده بود کمی برامون قر داد!!!!!1

آره خوب با این خوشگذرونی ها دلش نمیخواست بره

از آرزوی قشنگت ممنون دوست خوبم




مامان آروین(مریم)
31 اردیبهشت 92 11:04
چه پیشی نازی شدی کیاناجونی ......
ایشالا تابستون بهت خوش بگذره .........
ایشالاه جشن فارغ التحصیلیت رو از دانشگاه ببینیم ..... البته با گرفتن مدرک phd


یعنی میشه؟؟؟؟
چه آرزوی قشنگ و پرپیمونی کردی خاله جون ایشالااااا
مام پارسا
5 خرداد 92 2:40
قربونت برم خوش تیپ خاله
ایشاله جشن فارغ التحصیلی از دانشگاهتو جشن بگیری
پیشی جون جایزه هات مبارکه عزیزم


مرسی عزیزم بعنی میشه
ایشالا پارسا جونم هم بره دانشگاه قربونش برم فارغ التحصیل بشه
زهرا فکر کنم اون موقع ما خیلی پیر شئیم نه!!