کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

شیرین تر از عسل

1392/2/30 12:40
نویسنده : مامی کیانا
757 بازدید
اشتراک گذاری

نیمه های شب از خواب بیدار شدی،از تکونهایی که میخوردی بیدار شدم. دیدم نشستی، گفتم مامانی چی شده؟ چی میخوای؟

گفتی: گرسنمه!!

گفتم: چی واست بیارم؟ چی میخوری؟

گفتی : تو رو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!تعجبتعجبهیپنوتیزمهیپنوتیزمخوشمزهخوشمزهخندهخنده

یعنی اولش مات و مبهوت شدم آخه اونقدر جدی گفتی که نمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم. بعد ریز ریز خندیدی و دوتایی زدیم زیر خنده. آخه شیطون نصفه شبی شوخیت گرفته،نیم وجبی از خواب بیدار شدی که اینو بهم بگی.

خیلی شیرین شدی از عسل هم شیرین تر.

شیرین تر از عسل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

الهه مامان یسنا
30 اردیبهشت 92 13:31
ای جون بلابرده....شیطون چقدر تو ماهی


شيطون نگو چه شيطوني يك پا وروجك
مامان فتانه
30 اردیبهشت 92 13:44
ای جان چه باحال گفت


آره ما هم از باحاليش كپ كرديم
مامان ملیکا
30 اردیبهشت 92 14:15
وروجک من
جانم به این کیانا جون
ملیکا داره میگه: دوست دارم کیانا
دوست دارم کیانا ، کیانا دوست دارم
بچه ام هر وقت وب شما رو باز میکنم میگه کیانا جون...


اييي جوووووونم ملي بانو
ما هم خيلي دوست داريم دختر خوشگل و ناز
رضوان مامان رادین
30 اردیبهشت 92 16:50
ای وروجکــــــــــــــــــــــ...
از دست شما بچه ها ...


آره والا گاهي اوقات آدم تو كارهاشون و حرفهاشون ميمونه
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
30 اردیبهشت 92 22:23
اگه من جای شما بودم پیش دستی میکردم و میخوردمش هزارماشاالله این لباس خیلی خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بهش میاد


من هم بعدش همين كارو كردم ولي اولش شوكه شدم
مامان زهرا
31 اردیبهشت 92 0:21





مامان آروین(مریم)
31 اردیبهشت 92 11:01
ای کاش آرزوم به واقعیت می پیوست و کیاناعسلی رو تو بغلم میگرفتم .............. شیطون بلای شیرین


ای جان شاید هم شقسمت شد یک روز از نزدیک همو دیدیم خدا رو چه دیدی
اونوقت ما هم شما رو در آغوش میگیریم
بوس بوس
مامان نیایش
31 اردیبهشت 92 12:04
عزیزمی تو وروجک


[
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 اردیبهشت 92 13:50


خب دیگه، مامان به این شیطونی داره، خودشم شیطون میشه دیگه.

تااااااااااااازه، اسم وبلاگشم که کینا بلا هستش.

پس دیگه جای تعجبی باقی نمی مونه

اما خداییش خیلی وحشتناکه، نصفه شب، یکی بگی میخوام بخورمت ...



لباسش چه خوشگله، ماشالا


جدا راست ميگي من شيطووونم!!!
از كجا فهميدي؟
آره واقعا خيلي ترسناكه عين يك كابوس ميمونه
لباسش هم قابل شما رو نداره گلم
مامان نیایش
31 اردیبهشت 92 20:29
ممنون اومدی خانومی با حضور شما دوستای گل و همراه هر چه قدر هم سخت باشه بازم مینویسم چون واقعا برا یخودم مفید بود و اینجوری برام مرور میشه فدای تو


لطف داري عزيزم موفق باشي
مامان آروین
4 خرداد 92 18:46
قربونت برم فرشته کوچولوی شیرین زبون و شیطون


ممنون عزیزم
مام پارسا
5 خرداد 92 2:38
ای جوووووووووووووووووووووونم...شیرین عسل خاله
میام می خورمت ها جیگر


hojjat
8 خرداد 92 15:25
سلام دوست عزيز
وبلاگ جالبي داريد
خيــــــــــــــلي خوشم اومد!!!!
يه پيشنهاد داشتم:
اگه ميشه لطفا منو با نام ♥♥♥مطالب جالب-hojjat♥♥♥ لينك كنيد و بگيد با چه اسمي لينكتان كنم يا در حاشيه وبلاگم قسمت تبادل لينک،لينک خود را ثبت کنيد.
(راستي آمار بازديد وبلاگ من هم كم نيست!!)
اگه بنر هم داري با تبادل بنر هم موافقم اينجوري هم آمارمن زياد ميشه و هم تو(اگه تبادل بنر ميکني بنر منو تو وبلاگت بذارو بهم خبر بده تا منم بنرتو رو تو وبلاگم قرار بدم اينم کدش:



زود خبر بده كه منتظرم...
راستي پيج وبلاگم 3 هست
خيلي ممنون@@


حتما سر میزنم به شما
مامان پانیذ
13 خرداد 92 0:18
چه لباس خوشگلی...ناناز خانم...



ممنون عزیزم
madarkhanomi
10 تیر 92 12:30
عزیزم
دختر همین شیرین زبونیاش هس که خوبه
کی بشه دختر منم بیاد و شیرین زبونی کنه مثل دخمک شما


آره واقعا تا دختر نداشته باشي نميدوني دختر داشتن چه حس خوبي به ك مادر مخصوصا به پدرها ميده
ايشالا به زودي زود دختر گلت رو تو بغل ميگيري