کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

عدویی که سبب خیر شد!!!!

1392/3/4 10:22
نویسنده : مامی کیانا
2,872 بازدید
اشتراک گذاری

کیانا از دوره نوزادی تا همین چندروز پیش یک عادت خیلی بد داشت. مکیدن دو انگشت. اوایل همه میگفتند که اشکالی نداره و این کار براش موجبات آرامشه!!!!!!!!

نینی

بعد از دوره نوزادی این عادت همچنان ادامه داشت خیلی از راهکارها رو پیش گرفتم تا این عادت بد رو کنار بذاره. خوردن اجباری پستونک، پرت کردن حواسش با اسباب بازی های مختلف،بازیهایی که بیشتر دست  توش دخالت داشت مثل خمیربازی،دادن خوراکی های مختلف برای سرگرم کردنش مثل هویج که خوردنش حداقل نیم ساعتی طول میکشید یا خشکبار،درآخر هم لاک تلخ....

 چند نمونه از شاهکارهای مامان ....

پستونک

پستونک

غیر از همه این راهکارها همیشه باهم درباره خوردن دست و عوارض و عواقبش صحبت میکردیم.

ولی دوباره موقع تلویزیون نگاه کردن و یا قبل خواب بدون انگشت نمیشد که نمیشد!!!!!

بدتر از اون از وقتی رفته بود مهد دوستاش رو هم از راه به در کرده بود. بـــــــــله ثنا و دیانا هم پایه دست خوردن خانوم شده بودن.هرچقدر هم مربیشون باهاشون صحبت میکرد افاقه ای نکرد. تا اینکه........

کیانا همچنان انگشت به دهان.....

6

 8

 روز اردوی دریا کیانا با همون دستی که به شن ها زده بود  گذاشته بود توی دهنش. من هم فورا دستاش و دهنشو میشستم. ولی خوب میکروبها کار خودشونو کردن.

شب موقع شام خوردن کیانا گفت که زبونشو گاز گرفته و نمیتونه شام بخوره. یه نگاهی به زبونش انداختم و متوجه شدم که دهنش آفت زده.

فرداش چون جمعه بود از داروخانه یک دارو گیاهی گرفتیم .صبح  روز بعد بردمش دکتر. آقای دکتر هم گفت که میکروبی شده و دارو دادن. ظهر که اومدیم خونه متوجه شدیم که آفت از دهان به دوانگشتش سرایت کرده .

بهترین موقع برای ترک کردن این عادت بود. دوتا انگشتاشو با باند بستم . وقتی خودش تاول های روی دستشو میدید نمیتونست انگشتاشو بزاره توی دهنش.خنثیخنثی

چند روزی خیلی بهش سخت گذشت همینطور به من . آخه خیلی بهانه گیر و شدیدا بداخلاق شده بود.کلافهکلافه

خلاصه خیلی باهاش مدارا کردم. خدا رو شکر الآن 1 هفته ای هست که دیگه کلا انگشت خوردن رو ترک کرده. برای من و باباکاوه خیلی جای تعجب داشت که به این سرعت حتی دیگه تو خواب هم حواسش هست و نمیخوره.

به هر کسی این خبرو میدم اولش که باورشون نمیشه بعد هم خدا رو شکر میکنن.قلب

همیشه یکی از مشغولیات ذهنیم چگونه ترک دادن این عادت کیانا بود.

خدا رو شکر میکنم بابت این مسئله کلی سبک شدم آخه همیشه باید مواظب بودم که کیانا الآن دستش کثیفه میزاره توی دهنش و مریض میشه. مخصوصا اینکه مهد میرفت و من هر لحظه نبودم که دستهاشو بشورم. و از این میترسیدم بخاطر زیاد مکیدن انگشتهاش هم ظاهر انگشتهاش بد بشه و هم فرم دهان و فکش عوض بشه. آخه همچین موردی رو داشتیم توی فامیل.

کیانا به خاطر دست خوردن از چند چیز محروم بود:

1. هیچ وقت حتی تو هوای سرد هم حاضر نمیشد دستکش بذاره چون مانع دست خوردنش میشد،

2. هیچ وقت نمیتونستم کامل تمام ناخنهاشو لاک بزنم چون دوتا انگشتشو میذاشت توی دهنش.

3. هیچ وقت موهاشو بلند نمیکردم  مخصوصا جلوی سر چون با تابوندن موهاش دور انگشتش و بردن اون جلوی بینیش، دست خوردن بیشتر بهش می چسبید.

قول یک جایزه خوب رو به انتخاب خود کیانا جون بهش دادیم حالا به زودی برای خرید این جایزه میریم ببینیم دختر خوب و نازمون چی انتخاب میکنه!!!

و دیشب برای خرید هدیه ش رفتیم اسباب بازی فروشی و کیانا جون تفنگ حباب ساز که چند وقتی بود قولشو بهش داده بودیم و یک عروسک باب اسفنجی براش گرفتیم.

1

2

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان آینده یه فسقلی
4 خرداد 92 9:56

وااای
چه جریاناتی داشته این انگشت خوردن، اون هم چی، دو تا انگشت!
عجبببب
اون عکس های پستونک زوری ها چقدر خنده دار شدن ... آخه شما نگفتی این نی نی بعدا این عکس ها رو ببینه شاکی میشه؟!
گرچه میدونم شما شاکی تر میشین ....
حالا باز خدا رو شکر که تموم شد این اوضاع ها،
هههه، مورد 3 چقدر باحاله
حالا خودمونیما، طی انجام چه پروژه ای این عادت ترک شد؟! بخاطر جایزه بود آیا؟!
واااای، تفنگ حباب ساز، منم می خوام
مبارکت باشه گل دخملی، دیگه مامانی رو اذیت نکنی ها


سریالی داشتیم ما با کیانا
آره هر وقت میبینم کیانا بدون انگشت خوردن نشسته تلویزون نگاه میکنه یا خوابیده خدا رو هزار بار شکر میکنم
بخاطر زخم روی دستش بود که دیگه نخورد دستاشو
تفنگ حباب ساز هم میگیرم براتتتت[
مامان نیایش
4 خرداد 92 11:06
وای مامانی عجب ماجرایی بوده ها!!!!!!!!
اون عکسی که پستونک رو با چسب چسبونده بو دی کلی دلم سوخت برای کیانا
عزیزم خوب شد بالاخره این عادت رو ترک کرد نمیدونم واقعا حتما برات خیلی سخت بوده
آخه من نه تجربه ی پستونک خوردن نیایش رو داشتم نه انگشت خوردن فقط از صبح تا شب و از شب تا صبح دو سا ل و 10 روز چسبیده بود به سـیـــنه ی من!!
ولی خیلی با مزه نوشتی مخصوصا اون محرومیت هاش خیلی جالب بود واقعا
جایزه اش هم خیلی خوشگله مبارکش باشه ان شاالله برگشت نکنه عادتش


محرومیتهارو داشتی آره واقعا سخت بود شاید تا تجربه نکنی ندونی
خدا نصیب نکنه خیلی غصه میخوردم
ای جونم نیایش نوش جونش باشه پس الان استخوون بندی محکم محکم
ممنون عزیزم
مامان ملیکا
4 خرداد 92 18:00
وای خدای من
این پست از همه پستهای دیگه تون قشنگتر بود....
خیلی باحال بود واقعا پستونکش رو چسب زده بودید؟؟؟
این کارتون خیلی مهمتر و سختتر از از پوشک گرفتن و از شیر گرفتنش بوده.....
واقعا خسته نباشید مونا جون


آره دیگه مونده بودم که چه کنم گقتم شاید پستونک بخوره دیگه دستهاشو ترک میکنه ولی موفق نشدم
خدا خواست که اینطوری ترک کنه
آره واقعا سخت تر از پوشک گرفتن بود واسه همین هم 3 سال طول کشید
الهه مامان یسنا
4 خرداد 92 18:28
ای جان عجب ماجرای طولانی بوده... دختر خواهر من هم همین عادت رو داشت تا 3 سالگی بالاخره با لاک تلخ مشکلش حل شد. خدا رو شکر که کیانا هم بالاخره دست از سر انگشتاتش برداشت... ویه خدا رو شکر دیگه به خاطر خاد نبودن میکروبی شدن دهان و دستاش...ببوسش از طرف من. راستی یسنا به جای انگشتاش به خال دست من گیر داده و هنوز که هنوزه وقتی خیلی خسته باشه یا کنارش باشم با دستم بازی میکنه




آره بالاخره دست از سر این انگشتهاش ورداشت واسه کیانا که اصلا لاک تلخ افاقه ای نکرد

ولی این اتفاق مثل یک معجزه بود برام

امان از دست بچه ها به خال شما گیر داده

اتفاقا خواهرزاده من هم به خال روی گردن باباش گیر داده بود آخرش باباش رفت خالشو برداشت


مام پارسا
5 خرداد 92 2:34
ای وای...اولش به خاطر آفت دهانش و زخم دستش خیلی ناراحت شدم
ولی بعدش به خاطر ترک اون عادت بدش خیلی خوشحال شدم
تبریک میگم مونا جونم که بالاخره موفق شدی


آره من موفق شدم نمیدونی از این بابت چقدر خوشحالم
مام پارسا
5 خرداد 92 2:35
کیانا جونم الهی بگردم خاله...خودمونیم چه مامان جلادی داشتی ها...چه بلا هایی که سرت نیاورد وقتی نی نی بودی


نگو زهرا والا اینجوری نبوده همش به خاطر خودش بود
مام پارسا
5 خرداد 92 2:36
کیانا جونم اسباب بازیهات مبارکت باشه خاله جون
تفنگ حباب سازت خیییییییییییییییییییلی خوشگله...هوس کردم واسه پارسا بخرم


آره همون شبی که داشتیم با هم تلفنی می صحبتیم رفتیم
خیلی خوشحال میشه با دیدن حبابها مخصوصا وقتی میریم توی حیاط و حبابهاش به قول خودش تا ابرها میرن
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
5 خرداد 92 11:07
بدبخت کیانا این چه کارایی بود سر کیانا بیچاره آوردی مامانی از شما بعید بود خدا رو شکر که این کارشو ترک کرد اگرنه معلوم نبود چی به سرش میومد از دست این مامانی


جدی میگی خیلی بد بود به خدا فقط به خاطر خودش بود خیلی عذاب میکشیدم وقتی میدیدم انگشتاشو میخوره
قالب و تقویم اختصاصی کودکانه
5 خرداد 92 11:37
طراحی اختصاصی تقویم و قالب وبلاگ با عکس نی نی شما با ارزان ترین قیمت و زیباترین طراحی نسبت یه باقی طراحان قالب وبلاگ های زیر از نمونه کار های ما می باشند http://vaniarashidi.niniweblog.com http://mounes_vahid.niniweblog.com با سفارش از اشانتیون بهره مند شوید
محبوبه مامان الینا
5 خرداد 92 14:07
هی وای من!!!عجب بساطی داشتین با مکیدن انگشتخدارو شکر که ترک کرد این عادتو...یکی از آشنایان ما بچه شون عادت داشت انگشت میمکید و متاسفانه باعث شده بود که نوک اون انگشتش باریکتر از بقیه انگشتها بشهخدارو شکر که ترک کرد


دقيقا انگشتهاي كيانا هم داشت اينطوري ميشد و كلا دوتا انگشتش لاغرتر از بقيه بود
نگران جلو اومدن فك و دهنش هم بودم
رضوان مامان رادین
5 خرداد 92 16:44
خدا را شکر که عادتت از سرش افتاد...چقدر عالی


مرسي عزيزم واقعا خدا رو شكر
مامان آروین(مریم)
6 خرداد 92 8:15
سلام عزیزم ... خدائیش با دیدن عکسا خیلی ناراحت شدم مخصوصا اون عکسی که چسب زدین به پستونکش .... گرچه شما به صلاحش کار کردین .......
و خوشحالم از اینکه عادتش رو ترک کرد .....
کادوی خوشگلش مبارک ....


بعضي وقتها در عالم مادري فكرهايي به سرم ميزد
خدا ميدونه فقط به خاطر خودش بود چون از عوارضش باخبر بودم
مامان نیایش
6 خرداد 92 23:51
عزیزم به یه باز ی وبلاگی دعوت شدی تشریف بیارید


واااااااااای آخ جون مرسی عزیزم
معصومه مامان امیر علی
7 خرداد 92 18:59
امیر هم چند وقتی اینکارو میکرد با هزار داستان و دروغ تونستیم ترکش بدیم


ما هم به هر چیزی متوصل شدیم تا ترکش بدیم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
8 خرداد 92 16:41
عجـــــــــــــــــــــب ماجرایی ، اولین عکس خیلی منو ذوق زده کرد نمی دونم چرا بچه ها این جور عادت ها رو دارن امیدوارم کلا ترکش کرده باشه



حالا همیشه تو این فکرم نکنه دوباره یک روز این کارشو شروع کنه اگه دوباره دست بخوره دیوونه میشم
مامان فتانه
11 خرداد 92 23:28
چه کار جالبی و چه مصر هم بوده خوب خداروشکر که ترک کرده کادوش هم مبارکش باشه


ایشالا
مامان کیانا
27 خرداد 92 11:53
سلام دوست جونی .
خیلی برام جالبه چون ماجرای انگشت خوردن کیانا جونی دقیقا مثل انگشت خوردن خواهرمه با یه تفاوت کوچولو چون نرگس ما دو تا انگشت وسطش رو می خورد و تا اول دبستان هم ادامه داشت و یادمه بابا و مامانم هر کاری کردن تا خواهرم ترک کنه . حتی یادمه یه بار دستش رو گچ گرفتن ولی فایده نداشت و در آخر هم خودش خود به خود ترک کرد .
جالب تر اینه که نرگس هم عادت داشت یه تار مو از روی زمین پیدا کنه و دور انگشتاش بپیچه و بعد مک بزنه فکر می کنم این ط.وری خوشمزه تر میشد .
نرگس خانم ما الان دانشجوی موفق و شاگرد اول رشته فیزیکه و دو ترم دیگه فوق لیسانسش رو میگیره و الان هم مشغول ساختن یه لیزره که تو ایران نیست .
ایشالله کیاناهای ما هم تو درس و دانشگاهشون موفق باشن .


واقعا چه جالب
چه خواهر با استعداد و باهوشی دارید یعنی میشه کیانا هم همینطور مثل نرگس جون تو درسهاش موفق باشه
شاید ارتباطی بین انگشت خوردن و نابغه شدن باشه !!!!!!