ساحل
بعدظهر یک روز گرم تابستونی با دایی جون اینا که مهمون ما بودن رفتیم دریا. با اینکه توی یک شهر ساحلی زندگی می کنیم ولی تابحال نشده بود کیانارو برای آبتنی ببریم دریا. باخودم فکر میکردم حتماً کیانا خیلی از دریا خوشش میاد ولی وقتی رسیدیم ساحل حاضر نشد حتی پاهاشو روی شنهای ساحل بزاره و از ترس محکم منو بغل کرده بود. با هر کلکی خواستیم پاهاشو به آب بزنیم نشد. خیلی ترسیده بود واسه همین هم خیلی اصرار نکردیم ولی مطمئنم اگه چندبار دیگه بیاریمش دریا حتماً حتماً خوشش میاد آخه کیانا عاشق آب بازیه!!!
توی این عکسها هم کاملاً معلومه که اصلاً بهش خوش نمیگذره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی