کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

بدرقه اش کردیم

1392/4/9 13:05
نویسنده : مامی کیانا
1,204 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستانی که در این مدت غیبت ابراز دلتنگی کردند!!!

غیبت طولانی من این بار دلیل خوبی نداشت و نمی خواهم به خاطرش خیلی خاطر دوستان عزیز رو برنجونم.

کیانا کنار حرم امام رضا کلی از باباحسن گفت و براش دعا کرد و همینطور که ضریح طلایی رو تو بغل گرفته بود اولین دعاش شفای باباحسن بود. امام رضا هم واسطه شدند تا شاید دعای این فرشته کوچک رو برآورده کنند.

صبح روز چهارشنبه 29 خرداد باباحسن که مدتها بود در بستر بیماری بودند این دنیا رو وداع گفتند.

کیانا و باباحسن (پدربزرگ باباکاوه) با هم  ارتباط  خیلی خوبی داشتند. باباحسن  کیانا رو کیاناز صدا میزد.حالا هم کیانا همیشه ازم میپرسه پس باباحسن کی از بیمارستان میاد؟ هنوز خوب نشده؟

نمیدونم چه جوابی بدم؟ نمیخوام تصورات کودکانه ش رو برهم بزنم! میگم باباحسن یک روز خوب میشه و دوباره میاد!!!

باباحسن

 

باباحسن


و خودم چهره باباحسن رو وقتی که عصا به دست روی سکو کنار نرده ها ایستاده بود و موقع اومدن ازمون استقبال میکرد و موقع رفتن بدرقه همیشه مثل یک عکس جلوی چشمامه؛ همینطور صدای یا علی، یا علی گفتنش و مدد خواستن از مولا که ورد زبانش بود همیشه تو گوشمه.

 

باباحسن

انشالا تو اون دنیا هم علی یار و نگهدارش باشه و خدایش بیامرزد و رحمت کند.

اگه دوست داشتید فاتحه ای رو هدیه روح پدربزرگ مهربونمون کنید...

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان رونیا
8 تیر 92 14:02
الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاکانعبدو و ایاکانستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین ان امت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولا الضالّین


ممنون عزیزم
خدا عزیزانتون رو براتون نگهداره
مام پارسا
8 تیر 92 18:03
واااااااااااااااااااااااای خدا بیامرزتش...خیلی ناراحت شدم مونا
اشک تو چشمام جمع شد...می دونم چقدر دلت می گیره از این سوالای کیانا.....دلت میسوزه واسه کیانا که دیگه این بابابزرگ مهربون رو با تموم مهربونی هاش نمی تونه ببینه
خدا ایشالله به شما صبر بده و بابابزرگ مهربون رو با ائمه محشور کنه
الهم صل علی محمد و آل محمد
بسم الله ....


مرسی عزیزم
انشالا تنها کاری که از دستمون برمیاد براشون طلب مغفرت و آمرزشه
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
8 تیر 92 23:12
خدا رحمتشون کنه معلومه خیلی مهربون بوده که کیانا جون دوسش داشته و مرتب سراغشو میگیره


خیلی زیاد
ممنون از محبتتون
مامان ملیکا جون
9 تیر 92 2:12
خیلی ناراحت شدیم مونا جون
انشاالله بقای عمر شما باشه
بزرگتر ها برکت خونه و خونواده اند
از دست دادنشون خیلی خلا ایجاد میکنه
انشاالله خدا صبر میده


آره واقعا حالا دیگه بدون وجود پدربزرگ خونه شون صفایی نداره
محبوبه مامان الینا
9 تیر 92 7:38
خدا رحمتشون کنه
شعر بسیار زیبا بود


ممنون عزیزم
مامان آروبن(مریم)
9 تیر 92 11:14
وای خدای من ، خبر فوت شنیدم و تمام تنم دوباره لرزید .....
خدا رحمتشون کنه ، ایشالاه با مولا علی (ع) همنشین باشن ....
ببخشید اشکام اجازه به ادامه نوشتن نمیدن ......


اي واي من ببخشيد كه نوشته هام شما رو ناراحت كرد
باز هم ممنون از بابت همدرديتون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
9 تیر 92 11:16


خیییییییییییلی ناراحت شدم...

روحشون شاد ...

امیدوارم شما زنده باشین ...


ممنون مهربونم
madarkhanomi
9 تیر 92 13:23
جقدر ماهه دخملکت

ایشاله زنده باشه
امیدوارم منم زودتر دخملکم به دنیا بیاد و این لحظات قشنگ رو تجربه کنم

خوشحال میشم بهم سر بزنی


حتما مرسي از اينكه به ما سر زديد
مامان آروین
9 تیر 92 13:38
خدا بیامرزه روحشون شاد......


ممنون عزيزم
رضوان مامان رادین
9 تیر 92 16:27
خدا رحمتشون کنه...خیلی ناراحت شدم


مرسي از لطفتون
مامان کیانا
10 تیر 92 12:10
خدا رحمتشون کنه .... یه فاتحه نثار روحشون
الهی ... یه جوری به کیانا بگو که تو روحیش اثر نذاره.
روحشون شاد و انشاءالله بقای عمر شما


خدا رفتگان شما رو هم رحمت كنه
ممنون عزيزم
madarkhanomi
10 تیر 92 12:27
خدایش بیامرزاد انشاله هرچی خاک اونه عمر شما و دختر قشنگت باشه
مامان آیلا
10 تیر 92 12:33
خدا رحمتشون کنه و اعضای خانوادتون سلامت باشن


ممنون عزيزم
مامان آبتین
10 تیر 92 16:52
خصوصی داری عزیزم


♥متین من♥
10 تیر 92 18:03
دوستان خوبم متین در مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده بیا وبلاگم عکسشو ببین اگه دوس داشتی میخوای بهش رای بدی
لطفا:

کد ١٧٤ به شماره پیامک: ٢٠٠٠٨٠٨٠٢٠٠ ( دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنین

یه دنیا ممنونم ..


حتما عزيزم
مامان پانیذ
11 تیر 92 0:03
سلام عزیزم ....بهت تسلیت میگم خیلی ناراحت شدم....غم اخرتون باشه


مرسي مهديه جونم ممنون
قالبـهای کودکانه کودک من با عکس کودک شمــا
11 تیر 92 2:29
الهی...............
خدا رحتشون کنه


قربونت
خدا رفتگان شما هم رحمت كنه
ریحانه(مامان پارسا)
11 تیر 92 8:44
خدا رحمتشون کنه خیلی متاثر شدم...


ممنون عزيزم
مامان دو بهونه قشنگ زندگی
12 تیر 92 2:27
سلام عزیزم تسلیت میگم کیانا جون و همسرتون سلامت باشن من یه جا خوندم که به بچه ها نباید وعده برگشت رفتگان رو داد چون تا آخر عمر چشم به راه میمونن


ممنون عزیزم
جدا نمیدونستم
آخه اونقدر از من میپرسه که نمیدونم چه جوابی بهش بدم
اگه هم بگم رفته پیش خدا باز هم ناراحت میشه
مامان نیایش
12 تیر 92 14:25
روحشون شاد باشه عزیزم
زندگی همینه تا بوده همین بوده
ول یاینکه به کیانا میگی برمیگرده فکر میکنم اشتباست بچه ها باید بعضی حقایق رو بپذیرن وقتی دایی علی نیایش فوت شد نیای شیک سال و 10 ماهش بود سراغش رو که میگرفت منم نمیفهمیدم باید چی بگم ولی بهش گفتم رفته پیش خدا همون خدایی که به این دنیا آورده بودش حالا بردش پیش خودش برای بچه ها فک رمیکنیم درکش سخته ولی اونا خیلی خیلی میفهمن
خدا رحمتشون کنه
اللهم صل علی محمد و آل محمد


خداوند داداش جوون و عزيزتون رو رحمت كنه ميدونم داغ عزيز خيلي سخته من هم خودم خواهر جوونم رو طي حادثه ي ناگواري از دست دادم
درك اين مسايل واسه بچه ها خيلي خيلي سخته
اين دفعه كه از من پرسيد ميدونم چطوري باهاش صحبت كنم ممنون از وقتي كه برام گذاشتيد
مامان نیایش
12 تیر 92 14:29
راستی من این کامنت رو الان دیدم که جواب دادی اگه ناراحت میشه از اینکه میگی رفته پیش خدا بهش بگو میدونم که ناراحت شدی منم ناراحت هستم چون ماها دوس داریم همه کسایی که دوستشون داریم پیش ما باشن وقتی میرن سفر دلمون براشون تنگ میشه من کاملا میفهمم که تو ناراحتی و داری غصه میخوری بذار بفهمه که تو درکش میکنی نه اینکه حسش رو میخوای از بین ببری یا حس خودت رو پنهان کنی زندگی همینه حس خوب و بدش با همه خاطره ی خوب و بدش با همه باید بتونه بفهمه که شاید یه روزی هم ا زیه چیزی ناراحت باشه اما میتونه که از کسای دیگه آرامش بگیره
خیلی سخته هم نباید برای بچه از چیزی ماورایی بگی که درک نکنه و هم باید یه جوری با واقعیت آشنا بشه خیلی سخته ولی تو میتونی مامانی


مرسي عزيزم
ممنون از راهنماييهاتون
اميدوارم بتونم به كيانا بقبولونم
مثل هميشه راهكارهاي خوب و مفيد داديد
حتما همين كارو ميكنم
ღ مونا مامان امیرسام ღ
13 تیر 92 4:12
سلام دوست خوبم.ممکنه به این ادرس برید و به ((امیرسام خرمی)) امتیاز 5 رو بدید اگر قبلا به کس دیگه ای رای دادید بازهم میتونید رای بدید. تا 8 مرداد هم وقت دارید.ممنون از وقتی که میذارید گلم. خوشحال میشم اگر بعد از رای دادن خبرم کنی. soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=7
محبوبه مامان الینا
13 تیر 92 8:24
دلتنگیم دوستم




ممنونم


مامان فتانه
15 تیر 92 13:09
تسلیت میگم روحش قرین شادی باد...غم اخرتون باشه
مامان پریاگلی
25 تیر 92 11:28
تسلیت منو بپذیر هر چند خیلی دیر شده انشاالله که خدا روحشون رو قرین رحمت کنه


ممنون از لطفتون دوست مهربون
مامان ثمین
3 مرداد 92 14:51
سلام عزیزم خدا بیامرزشون امیدوارم غم آخرتون باشه