روزه توت فرنگي!!!!!!
دلیل دیر آپ کردنم نمیدونم تنبلیه،کمبود وقته، روزه داریه .... خلاصه هر چی کی بود امروز اومدم تا بنویسم از این روزها.....
از شروع ماه مبارك كيانا هم پابه پاي ما روزه ميگيره!!! اگر فكر كرديد روزه كله گنجشكي اشتباه كرديد... به قول خودش روزه توت فرنگي!!! نميدونم اين هم از اون مدل نامگذاريهاست كه آخرش دليلشو نميفهميم....
ازش مي پرسم مامان روزه يعني چي: چند بار پلكهاشو آروم ميبنده و باز ميكنه و حرفشو ميجوه و با همون حركات دست خاص خودش ميگه : روزه يعني اينكه نماز بخونيم با خدا حرف بزنيم چون خدا ما رو خيلي دوست داره
سوره توحيد رو هم دست و پا شكسته ميخوني. خيلي از خوندنت لذت ميبريم.
توي مهد و خونه يادگيري بعضي از كلمات انگليسي آغاز شده.آموزش از رنگها شروع شد. يك روز بدون مقدمه گفتي زرد ميشه يلوووووووووووو. آبي و قرمز و سبز هم ياد گرفتي. هر چيزي كه ميبيني ميخواي بدوني كه انگليسيش چي ميشه.
مهد كلاس نقاشي گذاشته و كيانا رو يك جلسه فرستادم ،خيلي علاقه نشون داد چند جلسه اي ميشه كه ميره به نظرم خيلي خيلي پيشرفت كرده آخه كيانا كمتر ميشينه نقاشي بكشه و از اين بابت خيلي خوشحالم. ديروز بابا كاوه ازم پرسيد حالا كيانا خانوم ميره كلاس نقاشي چيزي هم ياد گرفته؟ گفتم آره خوب الآن با مفاهيم سه گوش ، چهارگوش .... كيانا پريد وسط حرفهام گفت: دايره، مثلث، مربع، مستطيل برو تا آخر....... تازه شم خرگوش، لاك پشت، دريا، ماهي هم بلدم .... آخه من خيلي دختر باهوشي هستم
ديروز برام در عرض چند ثانيه يك لاك پشت كشيدي خيلي برام عجيب بود اونقدر ذوق كردم كه نگوووووووووو
بعدش شروع كردي به مامان كشيدن اولش موهامو سياه كردي گفتي مامان اينجا مال اون وقتيه كه ني ني بودي هنوز موهاتو رنگ نكرده بودي بعد خواستي مداد قهوه اي برداري كه موهامو قهوه اي كني ولي منصرف شدي گفتي الآن دوست دارم موهات اين رنگي باشه مداد بنفش رو برداشتي!!!!!!
رو گوشيم برنامه paint رو نصب كردم و خيلي نقاشي كشيدن باهاش رو دوست داري اولين بار ابزارهاشو برات توضيح دادم كه از كجا رنگ بگيري چطوري پاك كني بقيشو گذاشتم خودت كشف كني تا جذابيت بيشتري برات داشته باشه مثلا كشيدن مستطيل يا دايره.......... اون وسطها با نگراني خاصي ازم پرسيدي مامان اگه زياد پاك كنم پاك كنش تموم ميشه؟؟؟؟؟؟
وقتي كار اشتباهي انجام ميدي و يه موقع هايي صداي منو از حد مجاز بالاتر ميبري سريع مياي جلو دوتا دستهاتو ميزاري روي صورتم تا آرومم كني. بعد ميگي مامان گلم ببخشيد ديگه اين كارو انجام نميدم باشه!!! قربونم!!! آفرين مامان گلم! حبه انگورم!
چند وقتيه خيلي خودم خودم ميكني. گاهي اوقات واقعا كلافه ميشم مخصوصا وقتي كه عجله دارم و ميخواي خودت تنها دستشويي بري! خودت خودتو بشوري!خودت دستهاتو بشوري!خودت صورتتو بشوري! خودت مسواك بزني! خودت لباستو انتخاب كني!خودت لباستو بپوشي! خودت موهاتو شونه كني! خودت موهاتو ببندي! خودت كفشهاتو بپوشي! خودتتتتتتتتتتت واااااااااااااااااااااي
چند روز پيش شوهرعمه داشت سربه سرت ميذاشت تا به زور ازت آدامس بگيره. هر كلكي سوار كرد نتونست راضيت كنه. يكدفعه يك جيرجيرك پريد وسط شوهر عمه هم جيرجيركو گرفت تو دستش و به كيانا گفت كه جيرجيركه ميگه آدامس ميخوام بهش آدامس ميدي؟
كيانا هم يك نگاه به شوهر عمه كرد يك نگاه هم به جيرجيرك بعد گفت: ماهم خونمون جيرجيرك داريم ولي جيرجيركهاي خونمون آدامس نميخورن!!!!!!!
باباكاوه تو باغچه چندتا بوته خيار كاشته. بهتره بگم خيار سحرآميز. صبح ها كه ميريم تعداد خيارها و اندازه شون رو كيانا و باباكاوه چك ميكنن ظهر كه برميگردم كلي از صبح رشد كردن. خلاصه افطار كردن با ريحون ونعنا و خياري كه تو باغچه كاشتيم كنار پنير و گردو و چايي شيرين خيلي ميچسبه بهتر از همه اينكه خيار رو با خيال راحت با پوست ميخوري.
برداشت يك نيمروز!!
وقت هاي بيكاري با تيكه پارچه هايي كه داشتم برات يك دامن چين چيني و يك پيراهن گل گلي دوختم. از بابت دامن خيلي خوشحال شدي آخه دلت ميخواست تو هم مثل ثنا دوستت، يك دامن صورتي چين چيني داشته باشي.
اين از پيراهن
اين هم دامن چين چيني كيانا كه خيلي عاشقش شده
به ياد دوران كودكي خودمون اين روزها بازار آلاسكا زدن تو خونمون حسابي داغ داغ.. كيانا هم آمار آلاسكاها رو از فريزر بهم ميده كه اگه داره تموم ميشه فورا جاشون درست كنم. هر وقت هم بستني ميخوره فوري چوب بستنيشو ميشوره و ميده بهم براي دسته آلاسكاها.
ديروز وقتي دومين آلاسكا رو ورداشتي تا بخوري با يك نگاه خواستم متوجهت كنم كه داري زياده روي ميكني اومدي جلو و گفتي مامان گلم حواسم بود يكي براي تو هم گذاشتم بعد افطار بخوري!!!!!ناراحت نباش!!!باشه قربونم!!آفرين!!!!!
بازي با مگنت ها اين روزها خيلي سرگرمت كرده باهاش برام گل درست ميكني و بهم تقديم ميكني
بازار قهر و آشتي كردن هات هم اينروزها حسابي به راهه. قهر ميكني و ميگي من برم ديگه شما دختر نداشته باشين ديگه تنها بشين دلتون آب بشه!!!!
روز جمعه من و خاله منيره جون و كيانا و دوچرخه ش رفتيم گردش كوچه هاي اطراف خونمون كه پر از بوته هاي تمشكه. كيانا حسابي از تمشك ها خورد و دوچرخه سواري كرد ما هم كلي تمشك چيديم و اومديم خونه مربا درست كرديم.
از ثمرات اين گردش علمي آشنايي با يك حشره خوشگل بود كه كيانا كلي عاشقش شد و قربون صدقش رفت
اين روزها حسابي هوا پاييزي و خنك شده و بارون نم نم ميباره. ديروز بعدظهر با صداي بارون از خواب بلند شديم از اون بارونهاي دونه درشت كه ميخوره به شيشه و از رو زمين بوي خاك رو بلند ميكنه.
كيانا هم حسابي احساساتي شد و گفت كه ميخوام برم زير بارون دوتايي پريديم تو تراس. واي كه چقدر لذت داشت. كيانا حسابي زير بارون چرخيد و چرخيد.
شيطونك داره بارون ميخوره!! نوش جونت