کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

ساحل دريا قاتل گرما!!!!

1392/6/9 10:17
نویسنده : مامی کیانا
3,828 بازدید
اشتراک گذاری

عصر جمعه به اتفاق عزيزجون و خودمون 3تايي رفتيم ساحل دريا.

 

با اينكه از دريا تا خونمون فاصله اي نيست ولي خيلي كم پيش مياد دريا بريم. نميدونم چراسوال

كيانا با ديدن دريا ديگه صبرش به سر رسيده بود وقتي بابا دنبال يك جايي براي پارك ميگشت كيانا هر جاي كوچيكي رو نشون ميداد و به باباش ميگفت همينجا پارك كن ديگه!!! بلد نيستي!!!!

به ساحل كه رسيديم سريع كيانا لباسهاشو در آورد و باباكاوه هم پاچه هاشو زد بالا و با هم رفتن تو آب.

1

2

3

خيلي جالب بود يك عالمه بچه همراه باباهاشون تو آب بودند و يه عالمه مامان هم دوربين به دست  كنار ساحل در حال تصويربرداري!!!!خندهعینک

نه به اون ترس اولش نه به اينكه با هزار ترفند از آب آورديمش بيرون.

موقع برگشت تو ماشين هم يك ظرف ميوه گذاشت جلوش همشو خورد و خوابيد تا فردا صبح. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آروین (مریم)
9 شهریور 92 11:26
بچه ها که عاشق آب بازین . خوش به حال کیاناجون که به دریا نزدیکه و از دریا لذت میبره .
آروین من هم برای اینکه از آب بازی لذت ببره هرشب خودش تنهائی میره حموم و شیر آب رو باز میکنه و شروع میکنه به بازی کردن .
فاصله ما از دریای شمال تقریبا 2 روز و از دریای جنوب 7 ساعته .
کیایناجونی هر موقع رفتی دریا به یاد ما هم باش


چه باحال كيانا هم عاشق اينه كه به هوايي بره تو حموم و خيس كنه خودشو تا بهش اجازه بدم تو حموم آب بازي كنه
درياي شمال كه اينقدر آلوده شده كه نميشه با خيال راحت توش شنا كرد فكر كنم همون آب حموم سالم تر باشه
فاصله از دريا مهم نيست مهم اينه كه دلتون دريايه عزيزم
مامان پانیذ کوچولو
9 شهریور 92 11:26
خوش میگذره؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بلـــــــــه
راستي ما فردا داريم ميايم تهران
اگه تونستم حتما ميام پيشت
مامان آروین (مریم)
9 شهریور 92 11:48
ممنونم از جوابتون .
بوس برای گل دختری


خواهش ميكنم عزيزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
9 شهریور 92 12:04
اول به این سایت سر بزن تا حوصله ت سر نره کارهای خودمه هاااااا .

تا من پست رو کامل بخونم و کامنت بذارم.


شيطون رو نكرده بودي
ميام وبت درخواست جديد دارم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
9 شهریور 92 12:08
اینکه آدم هر چیزی به خودش و خونه ش نزدیک باشه نمیره که نگووووووووووووو ... دست رو دلم نذار.... البته ما که جز برج و دود و ترافیک چیز دیگه ای نزدیکمون نیست. منظورم همون بچه پاساژیه که نزدیک خونمونه.

میگما، اون سایه ِ رو شن ساحل دریا، مال ِ شماست؟

پخخخخخخ ... بلد نبودن ِپارک ِ ماشین اون هم توی یه جای کوچیک، خیییییییلی باحال بود

اوووووووم.... همه چی به کنار، اون خوردنی ِ بعد از دریا و شنا هم به کنار...

نوووووووش جون


آره واقعا تو تعطيلات تابستون به زور يكي دوبار رفتيم دريا
بين دو تا ماشين قد دوتا مورچه جا بود بعد هم كيانا داشت خودشو ميكشت كه جاي پارك پيدا كرده و باباشو مجبور ميكرد اونجا پاركنه
چندباري عكس ها رو بالا و پايين كردم جز سايه يك آهني كه مال يك قايق بود نديدم
منظورت اينه كه من سرم عين يك مثلثه!!!! يا تنم زاويه داره؟؟؟؟!!!
اونقدر تو آب خسته شده بود كه حسابي گرسنه ش بود ميوه ها رو تا تهش خورد فقط به قول خودش استخون انگور رو نتونست بخوره منظورش شاخه انگوره
محبوبه مامان الینا
9 شهریور 92 12:55
ای جونم نازی دلم شنا خواست
دوستم اینکه گفتی هر چی نزدیکتر باشی دیرتر میری یه قادنون کلی هستش من هم علیرغم علاقه شدید به آثار باستانی هنوز آیینه خانه مفخم که میراث فرهنگی شهرمون هست رو ندیدم


آره عزيزم مثل اينكه يك قاعده كليه
فكر كنم از كنار اين آيينه خانه اي كه گفتيد رد شديم خيلي چشممو گرفت
خيلي دلم ميخواست توشو ببينم ميگم به اين بهانه هم كه شده يك سر بريد و عكسهاشو بزاريد
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
9 شهریور 92 13:09
سر مثلثی چیه آخههههههه

آقا من یه لحظه فکر کردم، آرنج دست ِ .

ولی ظاهرا اشتب فکر میکردم....

خانوم ِ بادقت ، دستور کلم پلو که همونجاست. م ناز اونجا دستورشو برداشتم و درست کردم و بعد واسشون عکس ِ کلم پلو خودمو فرستادم.
http://motherschef.niniweblog.com/post186.php




پس فكر كردي آرنج دستمه؟؟؟آره؟؟؟؟ دارم برات
عزيزم افتاد پس دستور كلم پلو معروف و خوشمزه شيرازي رو از اونجا بگيرم
مامان فتانه
9 شهریور 92 13:25
الهی معلومه خوش گذشته بهش ایلین هم خیلی اب بازی دوست داره


بچه ها كلا عاشق آب بازين ديگه
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبونツ
9 شهریور 92 13:29
چقدر این عکس اولیه کیانا نازه به نظر من برش دار دخترت چشم نخوره خییلی توپولی افتاده ماشالله البته من چشمام شور نیستا


جدا راست ميگي؟ به خاطر اينكه از نزديك گرفتم
چشم دوست نميگيره عزيزم
رضوان مامان رادین
9 شهریور 92 16:49
چقدر خوب که نزدیک ساحلید.من دلم واسه دریا لک زده


بفرماييد دريا در خدمتيم
مامان ملیکا
14 شهریور 92 4:10
عزیزمی
چقدر بچه ها دریا رو دوست دارند..
جانم به کیانای شکمو ی خودم
خاله مواظب باش دلت درد نگیره یه وقت...



آره عزیزم همه بچه ها عاشق آب بازین
اتفاقا تو سفر همیشه دل درد بود نمیدوننم شایدد به خاطر تغییرات آب و هوا بود یا اینکه همیشه مجبور بودیم غذای بیرون بخوریم
مامان دو بهونه قشنگ زندگی
17 شهریور 92 22:05
من همیشه فکر میکردم ساری دریا نداره جغرافیام صفره البته شما هم از دریا پستی نزاشتین وقتی رفتیم سفر تازه روی نقشه فهمیدم چی به چیه و اتفاقا همش به یاد شما بودم چون بیشتر توی مازندران بودیم و همش ساری رو میدیم توی نقشه


اي جان عزيزم پس ساري دريا نداره ؟؟؟؟؟ كلا نقشه ايران رو كن فيكون كردي ديگه!!!! چرا عزيزم يكي از پستها كه واسه اردو بود يكي هم چند تا پست قبل بود
خوب پس اين گردش علمي باعث شد بفهمه چي به چيه؟
چه خوب كه هميشه يادمون بودي از اينكه دوستي دارم كه با ديدن ساري يادم ميفته بسي خوشحالم
ماهم چند روزي نبوديم ولي اگه ساري بوديم و يك كامنتي چيزي از شما داشتيم ميتونستيم همو ببينيم اينطوري عالي ميشد
مامان دو بهونه قشنگ زندگی
17 شهریور 92 22:15
اگه ما کنار دریا بودیم کارمون زار بود چون پرستش دیگه هیچ وقت خونه نمی اومد ایمان هم منو سکته میداد از استرس پس خوشبحالم که کیلومترها از دریا دورم اگه بدونی ایمان کجا شنا میکرد


واقعا الهي خوب بچه ها كم دريا رو ميبينن به همين خاطره وگرنه واسشون عادي ميشه
نه اينكه واسه كيانا عاديه؟؟؟!!!!! البته ما هم خيلي كم دريا ميريم به خاطر همين چيزهايي كه شما گفتيد نميشه بچه ها رو از دريا جدا كرد
خدا رو شكر كه صحيح و سالم رسيديد چون امسال درياي شمال خيلي تلفات داد خدا به ايمان جون رحم كرد دريا با همه زيباييهاش گاهي اوقات خيلي بيرحم ميشه