کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

باغ پرندگان

1392/6/18 9:56
نویسنده : مامی کیانا
1,228 بازدید
اشتراک گذاری

 اولين روز اقامت در طهران بزرگ به پيشنهاد يكي از دوستان وبلاگي عزيزم مامان پارسادردونه كه برام آدرس باغ پرندگان و عكسهاشو گذاشته بود و به دليل علاقه زياد كيانا به حيوانات با ماماني و عمو آرمان و من و باباكاوه رفتيم باغ پرندگان.

8

حتما بقيه ش ادامه مطلبه ديگه ..... نیشخند

ورودي باغ

1

2

 

فكرشو نميكردم مناظر اونقدر چشم نواز و ناب باشن. خلاصه از همون اول باغ، كيانا ترفندي زد براي خلاص شدن از عكسهاي پي درپي من.

 دوربين رو از دستم گرفت و گفت كه ميخوام از پرنده ها عكس بندازم. ول كن قضيه هم نبود نه گذاشت من ازش عكس بگيرم نه خودش. و همه عكسهاش از پرنده ها چپه چوله ميشد و بهم نشون ميداد و من هم كلي به به و چه چه ميكردم.زبان

6

از هنرنمايي هاي كيانا خانومسبز

4

تازه از دست پرنده ها كلي شاكي بود اگه سرشون اون طرف بود ميگفت سرتو اين طرف كن .... منو نگاه كن ......آهااا ...... بخند..... مامان چرا منو نگاه نميكنه.....متفکرمنتظر

خلاصه به بركه پايين باغ رسيديم هرچقدر جلوتر ميرفتيم منظره ها زيباتر و سرسبز تر ميشدن.

5

7

8

خلاصه كيانا خانوم ما هم همونجا عاشق يكي از قوهاي بركه شد. براتون بگم از تمام پسته وبادامي كه كيانا داد دوست عزيزش نوش جان كنه به اين ترتيب  دوستي بينشون به وجود آمد بس ناگسستني...مژهبغلبغلبغلبغل

خلاصه كيانا تمام بادامهاشو داد اين قوي زيبا خورد چقدر هم خوشش اومده بود اول چندباري بادام رو ميبرد زير آب پوستشو ميكند و بعد تيكه ش ميكرد ميخورد.

تصويري از همان قوي مذكور

0

اندر احوالات كيانا با دوست جديدش

2

4

كيانا وقت جدايي از دوستش كلي غصه خورد و ميگفت مامان دوستم ميگه نرو....نگران ميگه منو با خودت ببر... من به رفتن قانعم ....خواستني هرچي كه هست.... تو بخواي من قانعم ...افسوس اي واي چي شد ؟؟؟رفتم تو حسعینکنیشخند مامان يك بادام ديگه آخريه...... وقت تمامقول قول قول ميدم.....دل شکستهگریه

7

با كلي قهرو ناراحتي باغ رو ترك كرد.ناراحتافسوسگریهگریه

قول داديم بار ديگه كه اومديم تهران دوباره ميايم و به دوست جونش سر ميزنيم خلاصه راضيش كرديم.از خود راضی

7

روز خيلي خوبي بود و خيلي خوش گذشت. براي يكبار رفتن حتما به دوستان توصيه ميكنم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان شایلین جون
18 شهریور 92 11:03
سلام وای چه دخمل نازی ماشالا وچه وبلاگ خوبیچه کیانای ملوسی داری مامانی خدا حفظش کنه چشم بد ازش دور باشه. با اجازه تون لینکتون میکنم تا همیشه به وبتون سر بزنم. به وبلاگ شایلین منم سر بزنید خوشحال میشیم.بوس بوس کیانا جون


سلام عزيزم مرسي از اينكه به وبلاگمون اومديد حتما سر ميزنم بهتون
لطف داريد
محبوبه مامان الینا
18 شهریور 92 11:48
ای جانم نازی چه دوست خوشگلی هم پیدا کرده راستی دوستم معلومه از قشر مرفه و بی درد جامعه هستینا بادوما رو ریختین واسه خانوم قوئه
عکس کیانا که به نرده تکیه داده و نمیخواد از رفیقش جدا شه رو خیلی دوست دارم


Hآره خوب مرفه بی درد رو خوب اومدی نه اینکه از اجدادمون باغ های پسته و بادام به ارث بردیم خوب یکم هم بدیم غاز و اردکها و قوها بخورن کم نمیشه
مامان ترنم
18 شهریور 92 12:45
چه جاي قشنگي. باورت ميشه من اين همه مي‌رم تهران تا بحال اين باغ نرفتم.


به بچه ها خيلي بيشتر خوش ميگذره و كلي با ديدن پرنده ها ذوق ميكنن
الهه مامان یسنا
18 شهریور 92 13:50
چه جای قششنگیه این باغ منم این سری که برم تهران اگه وقت بشه حتما میرم یه سری اینجا.


جاي قشنگيه يسنا جون حتما حتما خوشش مياد و از ديدن پرنده ها كلي لذت ميبره
ریحانه(مامان پارسا)
19 شهریور 92 8:21
وای آخ جون باغ پرندگان خیلی خوب کاری کردی گلم رفتی خدا رو شکر که بهتون اینقدر خوش گذشته ایشاا... همیشه به تفریح و شادی باشید.


ممنون از اينكه اين باغ زيبا رو معرفي كردي مسيرش هم به خونه نزديك بود و هم خيلي باصفا بود
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
19 شهریور 92 10:25
آخیییییییییییییییی

شما اومدین اینجا....؟ میدونستی این باغ پرندگان فاصله ش تا خونه ی ما 10 دقیقه ست؟ البته با ماشین.

شرمنده، شرایطم طوری نبود که باهاتون هماهنگ کنم و بتونم ببینمتون.

اخییییییییییی... ناااازی... چقدرم خودشو غرق در این قوها کرده این دخملی ِ شیطون...

ای مامانی ِ خبیث! آخه این چه شکلی ِ که واسه عکس گرفتن کیانا گذاشتی؟! ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینگار حواستون نیییی که خودش یه روز اینجا رو میخونه هااااا

خیلی هم عکس ِ قشنگی شده، هم اون پرنده داره به دوربین نگاه میکنه هم داره لبخند میزنه

همیشه خوش باشین... خوشحالم که سلامت رفتید و برگشتید...


جدا 10 دقيقه با ماشين فقط از شما فاصله داشتيم...

خيلي از قوها خوشش اومده بود و حسابي باهاشون ارتباط برقرار كرده بود
واااااي اون شكلكو از روي قصد و قرض گذاشتم آخه واقعا حرصمو درآورده بود همه بچه ها داشتن پرنده ها رو ميديدن كيانا هم براي اينكه حرص منو بيشتر دربياره از دريچه دوربين
آخه اين عكسي كه گذاشتم واضح ترين و بهترين عكسيه كه گرفته
وگرنه تو همه عكسها انگشتهاش كه جلوي لنز دوربين بود نصف كادر رو پر كرده بود
خلاصه اينو گذاشتم كه تا بعدها بدونه گاهي اوقات چقدر منو كلافه ميكرد
يعني ميگي شكلكو ورش دارم ناراحت ميشه؟؟؟؟؟ منو گذاشتي تو آمپاس ...................
مامان پانیذ کوچولو
19 شهریور 92 12:41
الهی...خاله فدا....چقدر بد شد که خونه ما نیومدین...منم درگیر پانیذ شدم اصلا فراموش کردم میاین تهران...شرمنده...کیانیارو ببوس...من تا جمعه بعد ساری ام. اگه شد میبینمت...



چه خوب آره حتما همو ببينيم فكر كنم دوره بچه ها اين ماه تو همين هفته باشه اگه مثل ماه قبل با ما باشي خوش ميگذره البته به شرطي كه پانيذ جون هم باشه
رضوان مامان رادین
19 شهریور 92 14:58
وای چه باغ قشنگی....خانومی تونستی آدرسشو به منم بدین لطفا


حتما عزيزم برات ميفرستم
مامان ثمین
20 شهریور 92 3:31
سلام دوست عزیزم خوبین
شرمنده چند وقتی اصلا حس نوشتن نداشتم اما حالا اومدم وجبران کردم با 10تا پست جدید اگه پیشم بیای خوشحال میشم
راستی ممنونم که تواین مدت تنهامون نذاشتی وبهمون سر زدی مرسییییییییییییییییییییییییییی


سلام عزيزم ممنون واااي 10 تا پست جديد حتما بهتون سر ميزنم
مامان آروین (مریم)
20 شهریور 92 6:49
چه جای خوب و قشنگی .
خیلی قشنگ عکس گرفتین .ما خیلی لذت بردیم . ایشالا سری بعد رفتیم تهرون حتما بنا به توصیه شما میریم مخصوصا اینکه آروین هم حیونات رو خیلی دوست داره .
آفرین به کیانا جونی که دختر خیلی خوبی بوده و کلی بهش خوش گذشته .
عکس کیانا جون کنار نرده ها که رو دستش تکیه داده خیلی خیلی قشنگه


خواهش ميكنم عزيزم با تعاريفتون ما رو شرمنده نكنيد چشمهاتون قشنگ ميبينه
كيانا حسابي گذروند آروين خوشگله هم حتما كلي لذت ميبره
مامان ملیکا
23 شهریور 92 3:20
سلام عزیزم
همیشه به تفریح و گردش
جای ما رو هم خالی کنید
چقدر این باغ پرندگان شبیه باغ پرندگان اصفهانه....
عکسهاش رو میتونی تو یکی از پستهای تیر 91 تو وبمون ببینید


سلام عزيزم مرسي
چه جالب باشه حتما ميام
محبوبه مامان الینا
24 شهریور 92 9:41
منتظر پست جدیدیم






منتظر عكسهام هستم تا از تهران بياد آخه بقيه سفر رو با دوربين پدرشوهرم عكس گرفتم


مامان حوریه
27 شهریور 92 17:29
سلام خیلی دخترتون نازه بی تعارف گفتم هـــــــــــا
خدایی این باغ واقعا مثل بهشته
با اجازتون وبلاگ کیانا جون رو لینک میکنم
خوشحال میشم بهمون سر بزنید


قربون محبتت
آره خيلي زيبا بود و براي بچه ها جذاب
اومدم پيشتون و از مطالب و عكسها لذت بردم من هم لينكتون ميكنم
مامان ثمین
31 شهریور 92 12:20
سلام مامانی خوبی فرشته نازتون خوبه
ما با چند تا پست جدید منتظر نظرات زیباتون هستیم


حتما ميايم ديدنتون
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
31 شهریور 92 12:54
چه جریاناتی داشته کیانا جون با این قوههههههههه ها متوجه نشدین زن بود مرد بود
فکر کنم این قوههههه تا چن وقتی پر انرژژژژژیه باخوردن بادامهای کیانا جون
خییلی خوشکل شده هههههههها با این لباس صورتیش


نه عزيزم نتونستم جنسيتش رو تشخيص بدم
آره اما فكر كنم الآن ديگه در فراق كيانا داره بال بال ميزنه
چشمهاتون قشنگ ميبينه نازنينم
محبوبه مامان الینا
1 مهر 92 8:31
کجایی دوست جون؟


اومدم دوست جون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
1 مهر 92 14:13
خوشحالم که حالت بهتر شده عزیزم


مرسي دوست جونم
مامان ملیکا
1 مهر 92 18:54
ما هر روز منتظر آپ جدید تونیم


ممنون كه هر روز به ما سر ميزنيد