کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

بچه آدم!!!!

1392/7/2 8:54
نویسنده : مامی کیانا
515 بازدید
اشتراک گذاری

نزديكيهاي مهد كودك كه رسيديم ازم پرسيد: مامان برام چي گذاشتي؟؟؟سوال

گفتم : چوب شور و هاي باي.خوشمزه

باباكاوه : براش آبميوه بگيرم؟

گفتم : نه نميخواد.

كيانا : آدم وقتي چوب شور و هاي باي داره بايد آبميوه بخوره!!!!زبانمژه

با خنده بهش گفتم: مگه تو آدمي؟؟؟؟نیشخند

كيانا هم كه هميشه يك جواب محكم واسه حرفهامون داره گفت: من خود آدم نيستم من بچه آدمم!!!!!!!تعجب

از جوابي كه بهم داده بودي كلي خنديدم و تو را در آغوشم سخت فشردم بچه آدم !!!!!!قهقههبغلبغلبغل

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چندوقتیه قصد تعویض ماشینمون رو داریم منو باباکاوه داشتیم تصمیمیات جدیدی میگرفتیم.

یهو پریدی تو حرفهامون.....

بابا میخوای ماشینتو بفروشی؟؟!!!

بابا: آره

کیانا: یعنی دیگه ماشین نداشته باشیم؟

بابا: آره

کیانا : اگه ماشین نداشته باشی همه بهت میخندند!!!!!!!!!!!قهقهه

----------------------------------------------------------

اینروزها هر وقت کار خوبی میکنی و ما تشویقت میکنیم, به مقدار زیادی جوگیر میشی و میگی: هیچ دختری مثل خودم ندیدم....مژهاز خود راضیخنده

-------------------------------------------------------

 ديروز دوره دوستهامون بود و هميشه تو دوره ها بيشتر از همه به بچه ها خوش ميگذره. ديروز هم كيانا جون خيلي خوش گذروند و بازي كرد.

ستاره جون و سهند جون ميزبانهاي فوق العاده مهربان و خوش اخلاققلب

1

سهند جون كه از همون جلوي در دست كيانا رو گرفته بود و ازش خواهش ميكرد بياد تو اتاقش با اسباب بازيهاش بازي كنهچشمک

كيانا هم كه هميشه تو بغل ستاره جون بود و تو حياط حسابي دويدن و شيطوني كردنبغل

2

راستي يك ستاره ديگه هم تو جمعمون بود كه بهش ميگيم ستاره كوچيكه!!!زبان

3

6

با پذيرايي بسيار عالي شب خوبي رو گذرونديم.

....................................................................................

به قول دوستان...

ادامه نوشت:

منتظر عكسهاي سفرم تا در ادامه بزارم ولي هنوز به دستم نرسيده بزودي با قسمت سوم عكسهاي سفر برميگرديم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان شایلین جون
2 مهر 92 10:17
عزیزمممممممممچه شیرین زبونه ماشالا.مامانی خوش بحالتون با دوستاتون دوره میذارید. چقدر خوبه. همیشه شاد باشید الهی


مرسي عزيزم
آره ديگه چه كنيم ما هم تنها دلخوشيمون همين دوره هاي ماهانه با دوستان تا هم با هم درددل كنيم و ديدارها تازه بشه هم بچه ها با هم باشند و خوش بگذرونن
مامان نیایش
2 مهر 92 13:00
عزززززززززیزززززززززم بچه ی آدمه دیگه عسلم با این حاضر جوابیش
ما شا الله عجب زبونی
والا منم هیچ دخملی مثل تو ندیدم جیگر


بچه آدم اون هم چه آدمي كشته منو
باباش كه همش راه ميره ميگه واي كه چه زود بچه مون بزرگ شد
مامان نیایش
2 مهر 92 13:01
به به چه جای قشنگی خیلی عالیه عکس ها کلی لذت بردم خوش باشید همیشه منتظر ادامه ی عکس ها هستیم


ممنون از نگاه قشنگت
ما هم بيصبرانه منتظر رسيدن عكسها هستيم تا ادامه مطالب رو بزاريم
محبوبه مامان الینا
2 مهر 92 14:02
بچه آدم
شیرین زبون جیگر طلا
امان از بچه های این دوره زمونه پس اگه ماشین نداشته باشین بهتون میخندن؟!
وااااااااااااای عاشق شمال و این حیاطهای سرسبز و خوشگلشم


آره ديگه فكر ميكنه اگه ماشين نداشته باشيم چطوري هر صبح باباش اونو ببره مهد
حالا با اين قضيه كنار اومده ولي هر روز يك مدل ماشين با يك رنگ جيغ به باباش سفارش ميده چندوقتيه ميگه بابام ميخواد راناي قرمز بخره و مامان هم سوار نمي كنيم چون من مخالف رنگ قرمز براي ماشينم
آره واقع سرسبزي شمال رو با هيچي عوض نميكنم البته خونه هاي شمال هم كم كم دارن جاشون رو به آپارتمان نشيني ميدن ولي خوب هنوز خونه هاي حياط دار و سرسبز رو ميشه زياد ديد
رضوان مامان رادین
2 مهر 92 22:02
چقدر ماشاا... دخترمون عسل شده و شیرین زبون...وای که چقدر به حرفاش خندیدم...


بزرگ شده دخترم
ديگه كاملا ميشه از رو حرفهاش فهميد
مامان اینده یه فسقلی
2 مهر 92 22:47
علیک سلام.

خخخخخب، بعدش چییییی شد؟! خریدن آبمیوه رو با همون چلوندن محکم پیچوندین دیگهههههه؟! از دست شما ماماناااااااااا

به بههههههههه، چه دختر حاضر جوااااابی دمش گرممممممم... یعنی من عاشق حاضر جوابی و توجیه و کل کل هستم...

بابا ای ولللللللل... عجب میزبان های باحالیییییی.... حسابی تحویلتون گرفتن هاااااااا

حالا خوبه، اون اردوها واسه شما مامانا خوبه، این دوره ها، واسه نی نی هاتون.

موقع پذیرایی، جای من خالی


و عليكم
نه بابا بپيچونيم؟؟؟؟ ما؟؟؟؟ مامان ها ؟؟؟؟ نه بابا تو اين دوره زمونه نميشه پيچوند؟
غير از آبميوه اسمارتيز و كلوچه هم خريديم واسش!!!!
در حاضرجوابي يد طولايي داره با جوابهاش گاهي اوقات ما رو شوكه ميكنه
اي شيطون !! يادته اردوها رو!!! يادش بخير
نه اونطوريهام نيست كه تو اين دوره ها بهمون خوش نگذره از بزن و برقص گرفته تا گپ دوستانه و بخو بخور همه چي براهه!!

آره حسابي تحويلمون گرفتن جاتون حسابي خالي همسر ميزبان يك فست فود عالي داشت و از اونجا برامون كلي غذا آورد خداييش خيلي تو زحمت افتاده بود
مامان آروین (مریم)
11 مهر 92 8:20
قدیما میگفتند حکم بچه حکم پادشا است .
الان باید گفت حرف بچه ( مخصوصا بچه آدم) سند میشه .
هزار ماشاالله به شیرین زبونی ها و استدلالهاش


آره فكعلا كه دوره دوره بچه سالاريه ديگه
نميشه رو حرفشون حرف زد
مامان ملیکا جون
27 مهر 92 0:01
سلام مونا جون خیلی وقته که نتونستم بهتون بسرم
حالا میبینم که خیلی دیره و کلی پست جا موندم
عزیزم خوب لابد بچه ی آدم بودن بهتر از آدم بودنه دیگه ...



آره اتفاقا چندباري سر زدم بهتون خوشحالم كه سلامت هستيد
آره خوب اول بچه آدم بعد آدم