بازاريابي به سبك كيانا
كيانا جونم بعضي روزها مياد دفتر بابا كاوه و حسابي دفتر رو بهم ميريزه.
از بازي با كامپيوتر و مهر زدن روي دست و پاش و منگنه زدن برگه ها به هم گرفته تا پخش كارت ويزيت بين رهگذران و كاسبان محل....
هر كسي رد ميشه بهش سلام ميكنه و ميگه بفرماييد تو و بهش يك عدد و اگه از طرف خوشش بياد چندتا كارت ويزيت تقديم ميكنه.اين هم يك نوع بازاريابيه ديگه
چند روز پيش كه واسه يكي از همسايه ها كلي شيرين زبوني كرد آقاهه رفت و براش بستني خريد هرچقدر با اشاره و ابرو خواستم مانع بشم كه بستني رو نگيره اما گفت مامان خواهش ميكنم من بستني دوست دارم و گرفت و نوش جان كرد.
از ما انكار و از كيانا اصرار ؛ اِلا و بلا من بايد كركره رو پايين بكشم
يك روز كاري سخت براي كيانا خانوم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی