کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

دلم ميسوزه!!!!

1392/7/23 12:03
نویسنده : مامی کیانا
571 بازدید
اشتراک گذاری

با هم چمدون لباسهاي زمستوني رو ريختيم بيرون.

واااي كه چه كيفي داره از همون كوچيكي عاشق اين بودم كه مامانم چمدونهاشو و مخصوصا اون صندوقش رو باز كنه و بريم ببينيم توش چه خبره؟ با اينكه هر سال محتويات چمدون دو سه باري بيرون ميومد ولي هر بار برامون تازگي داشت و چه ذوقي ميكرديم.... بوي چمدون .....خیال باطل

خلاصه كيانا هم اگه به مامانش رفته باشه كه بـــــــــــــــله رفته چه خوشحالي ميكرد از بابت ديدن و پوشيدن لباسهاي قديميش.

نميدونم چرا بعضي لباسها تو چمدون لك ميشن. رفتم تو حموم و با سفيد كننده مشغول لكه گيري بعضي از لباسها شدم....

كيانا كه از صبح مشغول بازي با خودش و عروسكهاش بود كلافه اومد جلوي در حموم و با بغض گفت: مامان دلم براي خودم ميسوزه!!!!!!!!!!!دل شکستهگریه

من هم با تعجب تعجب گفتم:  چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

كيانا: آخه كسي نيست با من بازي كنهناراحت

گفتم: تا من لباسهارو ميشورم برو عروسكتو بخوابون بعد ميام با هم بازي ميكنيمنگران

كيانا : نه نميخوام. آخه عروسكهام محكم دهنشونو بستن و باز نميكنن. اصلا هم با من حرف نميزننناراحتگریه

بعدش هم رفتي.

تند تند لباسهارو شستم تا بيام حسابي از دلت دربيارم وقتي اومدم تو اتاق خيلي آروم رو تخت خوابت برده بود. قربونت برم چقدر از ديدن دستكش هات خوشحال شده بودي، هنوز تو دستهات بود و پيشونيت خيس از عرق.

1

آروم دستكشاتو در آوردم،دستي رو موهاي خيست كشيدم و رو تخت جابجات كردم ، زل زدم به چشمهات كلي حرف نزده داشتم برات.

وقتي آرامشتو ديدم ناخداگاه دل من هم برات سوختدل شکسته ............آخه خيلي پاك و معصوم خوابيده بودي............مثل فرشته هافرشته

 فرشته من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

محبوبه مامان الینا
23 مهر 92 13:36
عزیزم منم خیلی دلم واسش سوخت چه ناز و معصومانه خوابش برده
مامانی به فکر یه همبازی واسه کیانا جون ما باش دیگههههههه


آره ديگه كم كم داشت اشكام در مي اومد
وقتي ميخوابن انگار نه انگار همون آتيش پاره 2 دقيقه پيش هستن
مامان كه خيلي به فكر همبازيه واسه دخترش اين باباي دختر كه زير بار مسئوليت يك فرزند ديگه نميره
به قول خودش نميتونه محبتش رو با بچه ديگه اي تقسيم كنه
مامان پانیذ کوچولو
23 مهر 92 14:08
سلام دوست جونی....ای جانم کیانا جونی رفیق میخواد


سلاام به روي ماهت
آره مامان و دختر دوتايي دلشون ني ني ميخواد
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
25 مهر 92 12:17
اوه اوه
من که وقتی چمدون پر از لباس میبینم، استرس میگیرم

آخه گیج میشم، نمیدونم کجای کمد جاشون بدم... ؟ میدونی که، لباس های زمستونی خیییلی حجیم هستن

خوددرگیر هم خودتی...


اووووووخی... الهیییییی... واقعا هم مثه فرشته ها




چرا استرس عاشق اینکارها هستم

گیج نشو من خودم میام برات جابجا می کنم متخصصم تواین امور
بیخود نیست کیانا فرشته خونه ما
همینه دیگه
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
25 مهر 92 12:21
اینجا رو ببین:

http://motherschef.niniweblog.com/post402.php




او لَ لَ اومدییییییییییییییم
مامان نیایش
25 مهر 92 13:04
عزززززززززززززززززززیزززززززززززززززززززززززززززم
ببین چه ماه خوابیده چه قدر معصومانه امان از این ورووجکا نیایش هم از این حرفا خیلی میزنه منم دلم به حالش میسوزه ولی متاسفانه یا خوشبختانه نمیدونم مثل بابای کیانا فکرمیکنم


پس شماهم ساز مخالف میزنی مثل بابای کیانا
به نظرم تا یکی دو نسل دیگه کلا نسل عمه و عمو وخاله و دایی منقرض میشه و فقط تو داستانهاوکتابها باید اونارو خوند
من حداقل با 2تابچه موافقم حالا اگه هم بیشتر شدکه چه بهتر[
مامان نیایش
25 مهر 92 13:04
بوی چمدون رو خوووووووووووب اومدی یادش به خیر


عاشقشششششششششششششششم
مامان فتانه
27 مهر 92 12:46
ای جانم دل منم براش سوخت گناهی


خداييش اين بچه ها حق دارن
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 مهر 92 13:59
او لَ لَ ؟؟؟





مامان شایلین جون
27 مهر 92 15:26
وای فداش بشم چه فرشته نازی سرشو گذاشته رو اون بالش. چقدر ملوسهمنم دلم برای شایلینم بعضی وقتا میسوزه چون گاهی میشه که حوصله نداشته باشم یا خسته باشم اونم تنهایی واسه خودش بازی میکنه. چند وقتیه گیر داده یا میگه خواهر میخوام یا داداشی میخوام. اگه ببینید چه واسه پسر داییش عشوه میاد و میگه داداشیییییییی دوسم داری؟


اي جانم قربونش برم وااااي چي ميشه شايلين جونم همينجوري دل ميبره خدا نكنه كه عشوه بياد
خوش بحال پسردايييييييييييييش
کوثر
27 مهر 92 23:29
عزیزم ، چه ناز خوابیده

از طرف من ببوسش لطفا





مرسي گلم به روي چشم حتما

رضوان مامان رادین
28 مهر 92 9:48
ای جونم دخملمون دلش ی هم صحبت میخواسته...دل منم سوخت


ايكاش به آرزوش برسه و از اين تنهايي دربياد
مام پارسا
28 مهر 92 11:45
الللللللللللللللهی قربون زبون شیرینت برم من خاله ...واقعاً بچه های این روزها دل سوزی هم دارن...از بس که تنهان

قربون خوابیدنش برم....عه خاله جون تو هم که مثل پارسا وقتی می خوابی از کنار لبت گِلِس می ریزه

واقعاً معصومن این فرشته کوچولوها







آره واقعا ميترسم از تنهايي رو بيارن به خيال پردازي و شخصيت هاي خيالي
گلس رو خوب اومدي
آره چه تفاهمي
مام پارسا
28 مهر 92 11:45
راستی ما آپیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم


جداا راسته
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
28 مهر 92 12:53
آره واقعا منم دلم براش سوخت دقیقا شما هم کارات مثل منه خواهر منم هر وقت میرم تو حموم ستایش بیچاره 60 دفعه میاد هر دفعه دستش درازتر پاهاش برمیگرده عامیانه بگم هی میفرستمش دنبال نخود سیاه در کل بگم که اشکم درومد با خوندن این مطلبت یاد خودمو ستایش افتادم




اي جان نخودسياه آره ديگه بايد با اين حرفها سرگرمشون كنيم

اگه دوتا بودن خوب از يك طرف مشكلات داره ولي به نظرم ارزششو داره

تك فرزند بودن رو اصلا دوست ندارم


مامان پرهام
28 مهر 92 17:34
وای چه دخمل جیگری چطور دلتون میادناراحت باشه


چه كنيم چاره اي نيست
محبوبه مامان الینا
28 مهر 92 19:11
کجایی رفیق؟


هستيم همين دور و برها
مامان آروین (مریم)
29 مهر 92 8:07
منم کلی دلم براش سوخت و اشکم دراومد ..... آخه مامانی کیاناجون با زبون بی زبونی بهت میگه داداشی میخوام یالاه دیگه




الهييييي

چه كنم ديگه به اين حرفهاش عادت كردم و هر روز يه جوابي بهش ميدم به قول دوستمون ميفرستمش دنبال نخودسياه


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 مهر 92 10:17
http://motherschef.niniweblog.com/post408.php

اُو لَ لَ ...


اُو لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ لَ....
سوزنم گير كرد
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 مهر 92 12:31
بیشتر مراقب ِ خودت باش خانوووومی....




مررررسي دوست جونم
واي كه چقدر خوشحالم از بابت داشتن دوستاني چون شما


مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
15 آبان 92 1:48
سلام سلام صد تا سلام وااااااااااااای ببخشید تو رو خدا من خیلی دیر اومدم پیشتون ولی کلی لذت بردم از دیدن عکسای کیانا جون تا اولین عکس رو دیدم ذوق کردم گفتم آخی موهاشو کوتاه کرده اتفاقا منم چند وقت پیش لباس های زمستونی رو در آوردم پرستش هم کلی ذوق کرد تمام روز با دستکش و کلاه میگشت خانمی ما یه برنامه رو گوشیمون داریم که صدا تقلید میکنه هر چی میگی تکرار میکنه پرستش کلی باهاش سر گرم میشه اگه گوشیت اندرویده اسم برنامه رو برات میگم تا دانلودش کنی


درود و هزار درود به دوست خوب و پرانرژي خودم دلمون براتون تنگ شده بود
چه جالب چه تفاهمي
اي جانم پرستش چقدر كارهاش بامزه ست
همون برنامه كه گربه صدا تقليد مي كنه كيانا خيلي دوست داره هر كي رو گوشيش اون برنامه رو داشته باشه كيانا ول نميكنه
نه عزيزم گوشيم اندرويد نيست