رقص برف
بعد از چند وقت بي ماشيني و تو خونه موندن صبح جمعه رفتيم بهشهر.
هوا بي اندازه سرد و سوزناك بود، بارش برف بود و خوشحالي وصف ناپذير كيانا.
چقدر از رقص برفها تو آسمون ذوق كردي و به هر بهانه اي ميخواستي با دستت برف رو لمس كني.
بابا قول برف بازي بعد از نهار رو بهمون داد.
بعد از نهار به اتفاق عمه جون و رضا جون رفتيم برف بازي.
جاده فوق العاده زيبا بود و همه براي برف بازي اومده بودن.
با ما در ادامه مطلب همراه باشيد
كيانا هم بيصبرانه منتظر بود تا يه جايي بزنيم كنار تا بره تو آغوش برف.
در ماشين كه باز شد همونجا جلوي در خودشو پرت كرد روي برفها.
حسابي خودتو برفي كردي و از برفها نوش جان كردي
گوله برفي درست كردي و با هم كلي بازي كرديم
برف جمع كردي تا آدم برفي درست كنيم
اونقدر برفها تازه بود كه خاصيت چسبندگي نداشت به سختي تونستيم اين آدم برفي رو درست كنيم
بعد از يه برف بازي حسابي يه فنجون چاي داغ و يه كاسه باقلا داغ با گلپر و نمك آيييييييييييييييييي ميچسبه
اين هم همون نماي مه آلود پست سمند تيزپاست ولي اين بار پوشيده از برف