جشن پايان سال 93
براي روز جشن روزشماري ميكردي و بالاخره يكشنبه از راه رسيد ...
سر موعد مقرر من و شما و باباكاوه رسيديم به سالن ارشاد كه محل برگزاري جشنتون بود....
از ما جدا شدي و رفتي كنار دوستات رديف اول نشستي
تيم برگزاري جشن همون گروه پارسالي بود با همون مجري بسيااااار شاد و پرانرژي
تو جشن سه چهارباري اشكم دراومد يا از اجراي برنامه بچه ها احساساتي ميشدم و اشكها سرازير ميشد و يا از خنده اشكمون دراومد
كلاسهاي آمادگي و پيش آمادگي برنامه خودشون رو اجر كردن
نوبت به بع بعي هاي ناز شد....
بع بعي ناز من داره برنامه اجرا ميكنه .... ميخوام از همينجا يه لقمه چرب و نرمش كنم
منم بع بعي ناز كه بع بع ميكنم باز
مامانم رو ميجويم كجا رفته ندونم
گمونم رفته صحرا تو حفظش كن خدايا
خدايا مامانم كو اميد و پناهم كو
جايزه هاتون رو هم گرفتيد...
اين سه تا وروجك هم هي اين پله هاي سالن رو بالا و پايين كردن و كلي آتيش سوزوندن و خوش گذروندن
متين (تين تين) .... آرمين .... كيانا
يه دوست ديگه به جمعتون اضافه شد پرياي نازنين
و در آخر رفتيد روي صحنه تا از مربيها خداحافظي كنيد
مربي عزيز و مهربونتون آرام جون كه خيلي دوسش داري
البته اين خداحافظي بيشتر براي بچه هاي آمادگي بود كه سال بعد قراره برن كلاس اول و براي همين كلي گريه و زاري بين بچه هاي آمادگي و مربيشون صورت گرفت كه همين مسئله شما رو جوگير نمود....
رسيديم خونه رفتي تو اتاقت و صدات درنميومد اومدم ديدم بغض كردي تا منو ديدي زدي زير گريه كه من آرام جون دوست دارم من نميخوام آرام جونو فراموش كنم .... ديدي آرام جون چقدر منو دوست داشت.... منو بغل كرد... بوسم كرد....
خلاصه با گريه هات كلي حال منو گرفتي هركاري كردم سرگرم شي و اين قضيه رو فراموش كني نشد كه نشد
كي فكرشو ميكرد بع بعي ناز من بعد از اون همه شيطنت و خنده و شادي اينطور زانوي غم به بغل بگيره
مادر غمتو نبينه
حالا غصه م شده رفتن كيانا از كلاس آرام جون به كلاس پيش آمادگي، فكر كنم بعد از دو سال وابستگي به مربيش يخورده جدايي واسش سخت باشه. اميدوارم اين مرحله از زندگيت رو هم با موفقيت پشت سر بذاري دختر ناز و مهربونم
آرزويم اين است كه دلت خوش باشد
نرود لحظه اي از صورت ماهت لبخند
نشود غصه كمي نزديكت
لحظه هابت همه زيبا و قشنگ
از خدا ميخواهم كه تو را سالم و خوشبخت بدارد همه عمر
****
آرزویم این است...
دیدن اوج غرورت در صبح
و رسیدن به همه رویایت...
****
من دعا خواهم کرد:
روزهایت پر نور
شب تو مهتابی
دل تو صادق و صاف
رنگ باران باشد...