کیانا از نوزادی تا نوپایی (سه ماهگی)
کیانای مامان هنوز قصد نداره بزاره اهل خونه یک شب راحت داشته باشن کماکان همون قضیه ای که واستون گفتم ادامه داره شب زنده داری و نوبتی لالایی خوندن و ...
اینجارو نگاه نکن که آروم گرفته خوابیده چون روز شده داره واسه شب انرژی ذخیره میکنه.
جوجوی مامان وقتی سوار روروئک میشه کم کم نوک انگشتهاش به زمین میرسه و میتونه خودشو یک کوچولو جلو ببره.
کیانا خیلی آب دهان میریزه و مجبورم هر یکی دو ساعت بلوزشو عوض کنم گاهی اوقات هم براش پیشبند می بندم. اینجوری
یکی از عادتهای دیگه کیانا انگشت خوردن، بدجوری به خوردن دوتا انگشتش عادت کرده. هرکاری کردم به جای انگشتهاش پستونک بخوره نشد که نشد کلی حقه زدم ولی نگرفت. خیلی نگرانم بعضی ها میگن خوبه اینجوری آروم میشه ولی بعضی هام میگن خوب نیست و باعث میشه فکش بدفرم بشه. به هر حال من خیلی نگرانم و سعی میکنم ترکش بدم!!
این هم یکی از اون حقه هاست!!
توی اردیبهشت ماه تولد داوود جون بود کیانا هم اینجا اومده تا به داوود بگه
این روسری رو مامان بزرگ باباکاوه داده به کیاناجون تا هروقت میخوابه بزاره رو سرش تا یه وقتی کیاناجونو پشه نیش نزنه حالا اینجا کیانا عین حاج خانوما شده و روسری سرش کرده با اون لبخند خوشگلش این عکسو واسه من پر از خاطره کرده.
دوست دارم خیلی زیاااااااااااااااااااااااد.