عید تموم خوبیها مبارک
همیشه واسه اومدن عید غدیر روزشماری میکردم یکی از بهترین روزهای سال برام از کودکی تا الآن روز عید غدیر بوده.
از هفته ها قبل واسه بسته بندی ته کیسه های عید فکرمیکردم و وسیله هاشو جور میکردم.مامانم هم مثل عید نوروز از چند روز قبل مشغول خونه تکونی میشد. ظرفهارو آماده میکرد و یادمه یک سماور بزرگ داشتیم که همیشه واسه عید غدیر از پشت بوم میاوردیم و آمادش میکردیم.
صبح که بیدار میشدیم عیدو بهم تبریک میگفتیم بعدش روبوسی و بابا هم از عطر مخصوصش به همه ما میزد. هنوز سفره صبحونه پهن بود که مهمونها یکی یکی میرسیدند معمولا اولین مهمونمون یکی از همسایه هامون که یک خانوم مسن بود می اومد و اعتقاد داشت که باید اولین نفر با ما روبوسی کنه و از دستمون عیدی بگیره.
و بهترین عید غدیری که همیشه توی ذهنم میمونه بر میگرده به خیلی سال پیش. اون سال مامان و بابا تازه از حج برگشته بودن و یادمه بهار بود و چندروزی از تعطیلات نوروز میگذشت. اون موقع تو یکی از محله های قدیمی شهرخونه داشتیم با یک حیاط باصفا که توش یک درخت گیلاس خیلی بزرگ ویک درخت نارنج داشت. شکوفه های گیلاس،عطر بهارنارنج، چراغونی کوچه و حیاط،حوض پرآب وسط حیاط با فواره روشن، تختی که گوشه حیاط بود با همون سماوری که داشت قل قل میکردو مهمونهایی که می اومدند برای تبریک عید و دیدن زائران خونه خدا.
همه و همه دست به هم داد تا اون سال برام یک سال خاطره انگیز باشه، تا حتی با به یاد آوردن اون روزها هم احساس قشنگ همون روزها رو داشته باشم.
هنوز هم تو خونه بابا صفای اون روزها دیده میشه و هرکدوم از ماها تو خونمون همون مراسم ها رو داریم. و حالا دوساله که فرشته ای تو خونه داریم که روزهای عید و همه روزهای خدا رو برامون شاد و زیباتر کرده.خدایا به خاطر فرشته ای که به ما دادی ممنون.
عید امسال کیانا کلی توی پذیرایی از مهمونها نه تنها به مامانش که هرجا عیددیدنی میرفتیم به صاحبخونه کمک میکرد. شکلاتها رو دونه به دونه و آجیلها رو مشت مشت به اجبار میداد دست مهمونها و مجبورشون میکرد که حتما بخورن. تو خونه هم کلی به مامان جونش کمک کرد و وقتی مهمونها میرفتن تو جمع کردن ظرفها بهم کمک میکرد حتی نمیذاشت یک آشغال کوچولو روی زمین بریزه. اگه پوست شکلات رو زمین میریخت سریع برمیداشت و میبرد توی سطل آشغال مینداخت.
بالاخره دیروز به کیانا حسابی خوش گذشت چون کلی مهمونی رفت و کلی هم مهمون داشت و کلی ته کیسه ای و عیدی گرفت و از طرف مامان جونش هم عیدی داد.
اینجا کیانا خانوم در حال تقسیم عیدی هاست مثل اینکه خیلی جدیه!!!
این عیدی هم تقدیم به همه دوستهای نی نی وبلاگی عزیزمون. کاشکی همتون اینجا بودید تا کیانا خانوم از همتون پذیرایی کنه و عیدی شما رو با دستهای کوچولوش بزاره تو دستهای پرمهرتون.