جشنواره
دیشب من و کیانا خانوم دست به خمیر شدیم. کیانا مشغول خمیربازی و قاطی کردن خمیرها با هم بود و من هم داشتم کیک خمیری رو درست میکردم. واسه باباکاوه هم زنگ زدم تا تو مسیر خونه بادکنک و شمع بخره برای تزئین کیک. بابا جون اومد و واسه کیانا جون هم یک کلاه کاغذی خرید.
کارم که تموم شد لباس های خوشگل دختر شیطون بلا رو پوشیدم تا با کیک دست ساز مامان چندتا عکس خوشگل بندازم. امان از دست این دختر ناناز، من و بابا کاوه هر کاری کردیم تا کلاه بزاره سرش و توی دوربین یک لبخند ناقابل بزنه نشد که نشد. این شد که عکساش این مدلی شده همش داره این ور و اونورو نگاه میکنه و قیافه ش عین دخترهای لوس و خوردنی شده.
اینجا هم برای فرار از دوربین اصلا نمیخواد به ما نگاه کنه!!
کیانا مشغول سرگرم کردن خودش با کلاه به جای گذاشتن کلاه!!
تو این عکس هم منت گذاشت و لبخند زد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی