عيد غدير و تداركات و مهموني
دوستان در جريان هستيد ديگه امسال تصميم گرفتم براي عيد غدير شيريني بپزم واسه همين هم چند روز مشغول قنادي بوديم منو كيانا جونم...
در ادامه ببينيد
حاصل زحمات چند روزه مادر و دختري شيريني هايي كه ميبينيد
نخودي، برنجي، تبريزي
كشمشي و قطاب
سوهان كنجدي، به زبان شمالي همون پشت زيك خودمون كه شوشو پزه يعني همسرگرامي زحمت درست كردنشو كشيدن با عشق
يك ظرف هم عيدي بردم خونه پدرم كه خيلي مورد استقبال قرار گرفت مخصوصا كشمشي
اين هم از تزيينات اسكناس و عيدي
به قول كيانا تزئينات دو مدل بود دخترونه كه كيانا بهش ميگفت لباس عروس و يكي هم پسرونه كه مدل پيراهن مردانه بود
و اين مدل به قول كيانا پسرونه خيلي مورد استقبال قرار گرفت و كلا روز عيد ما مشغول آموزش اوريگامي بوديم
اين هم از كل ماجرا
از كيانا خانوم روز عيد هيچ عكسي در دست نيست آخه نميدونم از صبح از دنده لج بلند شده بود و همش بهانه گيري ميكرد بدتر از اون برام تصميم گيري ميكرد كه چه بكنم و چه نكنم.
وقتي ميوه ها رو تعارف كردم يك كيوي از ظرف برداشت و همچين نگاهي به كيوي انداخت بعد اومد جلو بهم گفت : مامان مگه نگفته بودم كيوي رو بزار كنار سيب تا بهتر بشه( منظورش اين بود كه برسه) ببين چقدر سفته!!! منم كه جلوي مهمانها
از تعارف كردن شكلات و آجيل و عيدي هم كه بگذريم بازار آهنگ گذاشتن با ولوم بالا و رقصيدن و تولد گرفتن هم طبق معمول راه انداخت تا جايي كه صدا به صدا نميرسيد و اين كارش هميشه منو كلافه ميكنه.
خلاصه با تمام قضايايي كه روز عيد با هم داشتيم روز بسيار خوبي بود. ديدارها تازه شد و كلي عيدي گرفتيم و عيدي داديم.
جاي همه دوستان خالي بود كاشكي ميتونستيم تو خونمون از همه شما پذيرايي كنيم اونطوري كه نشد ولي حالا با عشق اومديم به خونه دلهاتون.
شاد باشيد و سلامت