کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

سفرنامه

1393/2/28 12:09
نویسنده : مامی کیانا
1,108 بازدید
اشتراک گذاری

روز دوشنبه بعد از صرف نهار به سمت تهران حركت كرديم. كيانا هميشه فاصله ساري تا تهران رو تو ماشين ميخوابيد ولي اينبار چشم رويهم نذاشت و منتظر بود زودتر برسيم.

قبل از رسيدن يه كيك گرفتيم تا شب ولادت حضرت علي و روز پدر رو به اتفاق بابايي جشن بگيريم.

روز سه شنبه هم عصرونه حاضر كرديم و رفتيم زمين كرج. قبلا هميشه اينجا يه جوي آب روان بود ولي اينبار از آب خبري نبود ولي مناظر چشم نواز و زيبا...

در ادامه مطلب همراه ما باشيدچشمک

 

آتيشي به پا كرديم و از بلالها رونمايي شدخندونک كلي بابت اين بلالها خنديديمخنده

اين بازي رو هم كه باقيمانده اسباب بازيهاي عموآرمان بود رو از زير رختخوابها كشيدي بيرون و آورديش اينجا تا بازي كنيد

روز چهارشنبه هم صبح زود به سمت منطقه بسيارخوش آب و هوا و ييلاقي طالقان حركت كرديم

هرچقدر از زيبايي و هواي دل انگيز اونجا بگم كمه ....شنيدن كي بود مانند ديدن...

اينجا خونه مرحوم آيت اله طالقاني و البته درش بسته بود و نتونستيم داخلش رو ببينيم....

بعد از گشت و گذار توي روستا و خريد انواع ترشيجات و كلوچه محلي به سمت قزوين حركت كرديم...

به محض رسيدن به قزوين رفتيم براي صرف نهار... اون هم رستوران سنتي حمام صفا ...

يه حمام قديمي بود كه اونو به شكل رستوران سنتي درآورده بودن هم فال بود هم تماشا هم نهار خورديم و هم از اين بناي تاريخي ديدن كرديم

اونجا هم با يه مرغ مينا حسابي گرم گرفتي و سرگرم شدي

اينجا هم يه حمام ديگه است كه به صورت موزه درآورده بودن... حمام قجري

موزه جالبي بود مخصوصا مجسمه هايي كه هركدوم گوشه اي از فرهنگ و آداب و رسوم دوره قاجار رو نشون ميداد...

عكسها زياد بود ولي من گلچين كردم...

سري به بازار قديمي و چندمكان تاريخي ديگه هم زديم

خريد باباكاوه از بازار قديمي يك عدد سماور ذغالي

پنجشنبه هم يه سر بازار رفتيم و اين هم از شيرين كاريهاي دختري...خندونک

هديه عمو آرش به كيانا جون كه حسابي اين روزها سرگرممون كرد

روز جمعه هم بعد از نهار به سمت ساري حركت كرديم

پي نوشت پست قبل:

كيانا خانوم تا سوار ماشين شد و فنچ هاشو ديد خيلي خوشحال شد....

ديروز هم قفس به دست توي خونه از اين اتاق به اون اتاق اين بدبختها رو با خودش هي ميكشوند اينور و اونوربغل

 خلاصه با هم تلويزيون نگاه كرديد .... آهنگ گذاشتيد و رقصيدي.... تو حياط رفتيد و تاب بازي كرديد ....جشن

اونقدر با اين فنچ ها حرف ميزني و شعر ميخوني كه فكر كنم اين زبون بسته ها مثل طوطي و كاسكو به حرف بيانسکوت

ديروز همچين اينها رو تاب ميدادي كه بيچاره ها يه گوشه قفس كز كرده بودن و ترسيده بودن...

خلاصه با ورود اين تازه واردها فكر و خيال دوقلوها و خواهر و برادر فعلا از سرت پريده حالا ببينيم تا بعد.....

پسندها (7)

نظرات (26)

مامان کیانا و صدرا
28 اردیبهشت 93 12:15
سلام سه بارهوای چقدر من از مکانهای تاریخی خوشم میادوقتی اینجور جاها میری یاد قدیما میفتی.بوی خاصی داره و هوای خاصتریوای احساساتم غلیان کرد....مونا جونم ممنونم که وقت گذاشتی و باهام حرف زدی.میدونی عزیزم باید یه کم صبر کنی و به مرور قانعشون کنی.سخته ولی مطمئنم میشهموفق باشیبازم دوست داشتی بهمون سر بزن.خوشحال میشم
مامی کیانا
پاسخ
عليك سلام سه باره سلام كه اشكالي نداره سلام سلامتي مياره جدي ميگي من و همسري هم كلا عاشق هرچي قديمي و بوي كهنگي ميده هستيم خدا رو شكر تو اين موارد خيلي تفاهم داريم آره واقعا احساسم رو نميتونم بگم ولي دوست دارم ساعتها بشينم و ببينم و لذت ببرم ولي خداييش هواي طالقان خيلي عالي بود قربونت برم ممنون از راهنماييت حتما چرا كه نه به همين خاطر با اجازه ميلينكمتون
مامان احسان
28 اردیبهشت 93 14:23
رضوان
28 اردیبهشت 93 17:43
چه مسافرتی...چه عکسهایی...همه چیز عالی بود...بااینکه قزوین بهمون نزدیکه اما تا حالا ما نرفتیم
مامی کیانا
پاسخ
ما هم نرسيديم از همه جا ديدن كنيم شهر تاريخي و قشنگيه حتما ديدن كنيد مخصوصا طالقان خيلي خوش آب و هواست
مامان کیانا و صدرا
28 اردیبهشت 93 18:58
عزیزم ممنون که منو لینکیدینبفرمایید خصوصیوای یادم رفته تیک خصوصیو بزن
مامی کیانا
پاسخ
ممنون گلم
محبوبه مامان الینا
29 اردیبهشت 93 11:43
همین الان کلللللللللللللللی نوشتم پرید
مامی کیانا
پاسخ
گريه چرا اشكالي نداره به اعصابت مسلط باش حالا يه بار ديگه بنويس
محبوبه مامان الینا
29 اردیبهشت 93 11:45
خب دوباره... به به به چند جا سر زدین کرج و طالقان و قزوین... حموما چه جالبن...اما رستوران تو حموم؟! یه جوریه بلال ِ بنده خدا چرا اون شکلیه؟ گوش شیطون کر کیانا جونی تو این سفر باهاتون همکاری کرده بابت عکس بعید نیست فنچهاتون سخنگو بشن
مامی کیانا
پاسخ
خييلي حموم بودنش به چشم نميومد من كه محو تمااي در و ديوار بودم تجربه ي خوبي بود البته غذاخوردن تو حموم رو قبلا هم تجربه كردم اون موقعها كه دسته جمعي حموم ميرفتيم مامانم برامون لقمه ميگرفت آخه اونقدر حموم رفتنها طولاني بود كه واقعا آدم ضعف ميرفت بلال نگو چه بلالي ؟ كيانا هم بدك نبود كلا تو سفر چون عموجونهاش همراهمون بودن خيلي خوش اخلاق بود
محبوبه مامان الینا
29 اردیبهشت 93 11:46
ایول آنلاین
saba
29 اردیبهشت 93 13:33
چه جاهای قشنگی قزوین و طالقان عالین من خیلی دوست دارم معلومه به کل خانواده حسابی خوش گذشته. خیلی دلم برات تنگ شده اگه تونستی حتما بیا چالوس کیانا جونم مثل همیشه ناز
مامی کیانا
پاسخ
سلام صبا جونم طالقان خيلي خوب بود و به همه خوش گذشت خدا رو شكر كيانا هم خيلي خوب بود و بدقلقي نكرد حتما حتما من هم خيلي دلتنگتم
•●مامانِ آینده یه فسقِـلی●•
29 اردیبهشت 93 14:35
ای جونم چه دختر زیبایی... چه مناظر زیبا و لذت بخشی... چه مرغ مینایی... واقعا لذت بردم مونا جون... همیشه خوش باشین... همسری ِ من هم عاشق ِچیزای سنتی و قدیمی ِ ظرف ِ سفالی ِ آبگوشتیمونو یادت میاد؟
مامی کیانا
پاسخ
نظر لطفتونه ممنون دوست جونم آره ظرف آبگوشتيها يادمه جات خالي ديشب سماور ذغالي راه انداختيم همچين دودي توي خونه و حياط پيچيد دوستداشتم تك تك موهامو بكنم چه كنم با يه ليوان چاي ذغالي دلمو بدست آورد
مامانی
30 اردیبهشت 93 10:45
وای عزیزم چه فنچ هایی خوشگلن ولی فکرکنم خیلی جیغ جیغو باشن نه؟ همیشه به سفر کیانا جونم چه بزرگ شد هزار ماشالله قربون اون خنده هاش
مامی کیانا
پاسخ
روز اول خيلي صداشون درميومد ولي اينروزها خيلي كم ممنون عزيزم
الهه
30 اردیبهشت 93 11:12
عجب سفر خوبی... میگم شما که خودتون تو بطن سرسبزی و طبیعت زندگی میکنین آیا جای دیگه میرین بهتون خوش میگذره آخه ما وقتی میخوایم روحی تازه کنیم بار وبندیل جمع میکنیم و میایم شمال...جونم به این همه عکسهای خوشگل و دختر خوشگلتر
مامی کیانا
پاسخ
سلام عزيزم باور كن ما هم كه تو شمال هستيم خصوصا خودمون كه خونمون تو جاده درياست خيلي كم دريا ميريم شايد از ديدن مناظر خيلي هيجانزده نشيم ولي خوب مقوله سفر و اينكه از خونه زدي بيرون خودش شادي آوره شما هم هروقت خواستيدروحي تازه كنيد در خدمت هستيم شمال گزينه خوبيه ولي اينروزها هوا بس ناجوانمردانه گرم و شرجي شده
مامان کیانا و صدرا
30 اردیبهشت 93 17:48
سلام خانمیعصرتونم بخیرتو یکی از کامنتها دیدم دوستان نوشتن کیانایی بدقلقی کرده یا نه؟؟؟نمیدونم فکر کنم همه ی کیاناها دوران کودکی بدقلق تر تشریف دارنباور کنین یکی از دلایلی که فاصله ی سنی بچه هام بیشتر شد سخت بودن کیانا بود تو دوران نوزادی تا پیش دبستانیالبته جسارت نشه ها من کیانای خودمونو میگم
مامی کیانا
پاسخ
سلام عزيزم كيانا اقعا تو سفر خيلي خوب بود ولي تو عكس انداختن با من همكاري نميكنه خداروشكر كيانا كلا خيلي بدقلق نبود كه منو كلافه كنه ولي اينروزها خيلي بدخلق و لجباز و بهانه گير شده هرچقدر ميخوام ؟آرامشمو حفظ كنم و بي تفاوت باشم نميشه مثلا امروز جلوي آينه داشتم لباسمو مرتب ميكردم اومدو وايستاد جلوي آينه رفتم يه آينه ديگه باز هم اومد جلوي اينه رفتم تو سرويس از آينه اونجا استفاده كنم گفت مامان من جيش دارم كلا دوست داره كانون توجه باشه به هر قيمتي اين منو كلافه ميكنه
مامان ملیکا جون
31 اردیبهشت 93 18:07
سلام سلام مثل اینکه دوباره نی نی وبلاگ نظر منو خورده همیشه به سفر و مسافرت عزیزم چقدر من این منظره رو تو کرج دوست دارم مونا جون ، قبلا هم ازش عکس گذاشتید وای طالقان ...فکر نمیکردم طالقان هم ییلاقی باشه خیلی قشنگه... وای خدای من نوستالوژی... منم میخوام....عمو جون چقدر خوب نگهشون داشته... جونم به این دتری با این شیرین کاریهاش..
مامی کیانا
پاسخ
خورده حتما خيلي خوشمزه نوشتي ممنون عزيز جاي دوستان خالي نه قبلا عكس ننداخته بودم آره اقعا طالقان خيلي هواي خوبي داره به اضافه منظره زيباي كوچه هاش عموآرمان كلا اسباب بازيهاشو خوب نگه داشته اگه از دست كيانا در امان بمونه
مامان مانی مسافر کوچولو
31 اردیبهشت 93 20:52
اون بازی عمو ارمان ما هم داشتیم یادش بخیر واس ما زرد بودش
مامی کیانا
پاسخ
بازيهاي دهه شصتيه ديگه
هستی
1 خرداد 93 23:01
سلام عزیزم اپم خوشحال میشم نظرتون بدونم منتظرم مرسی
مامی کیانا
پاسخ
حتكما
مامان کیانا و صدرا
2 خرداد 93 10:56
مام داریم.نارنجیشوگفتم که بدونین خخخخخخخخخخخخ.خوبین خانمی؟چی شد؟تاثیر پذیری نداشتن؟؟؟
مامی کیانا
پاسخ
واقعا يعني از اون موقع نگه داشتي يا جديد؟ گفتي ما هم دونستيم خخخخخخخخخخخخخخ قربونت برم دارم روش كار ميكنم
مامانی
3 خرداد 93 10:32
سلام...همیشه به سفر وشادی....اما کاش پیش ما هم می اومدین...پانیذ خیلی مهمون دوست داره می بینم که به ما مان وبابابیشتر خوش گذشته...همیشه شاد باشید
مامی کیانا
پاسخ
سلام عزيزم آره ايكاش ميشد كه بشه نشد حييف خيلي دلم برات تنگ شده وقتي عكسهاي پانيذ جونو ميبنم دلم ميخواد فشارش بدم اومدي ساري خبر بده حتما لطفا
✽ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت✽
4 خرداد 93 14:04
دوست دارم دوست خوبم
مامی کیانا
پاسخ
ME TOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO
مامانِ یسنا
5 خرداد 93 10:41
سلااااااااااااام . اول از همه همیشه به گردش و شادی و تفریح دوما میدونی چیه؟ منم سارویم پیش ما بیاین
مامی کیانا
پاسخ
حتما عزيزم با كمال ميل
مامانِ یسنا
5 خرداد 93 13:02
به روی چشم . اینم رمز
مامان کیانا و صدرا
5 خرداد 93 18:35
آره از همون موقع مونده...البته خونه ی مامی جان بوده و تو زیر زمین که سلامت موندهموفق باشی گلم
مامی کیانا
پاسخ
همون پس تو زيرزمين مونده سالمه چه جالب
مامان امیرصدرا
7 خرداد 93 16:33
سلام دوست عزیز خدا حفظش کند بلالها خیلی جالب بود ما که کلی خندیدیم خوش حال میشم به من هم سربزنید
مامی کیانا
پاسخ
سلام ممنون از نگاه قشنگتون حتما
مامان احسان
10 خرداد 93 11:33
سلام گلم اول اینکه روی صندلی ماشین نیست خونه مامانمه دوم اینکه خداروشکر بهترم و سوم اینکه نه خواهر هنوز نه .کیانای گلمو ببوس
مامی کیانا
پاسخ
سلام به روي ماهت ا جدا نميدونم چرا فكر كردم صندليه ماشينه خدا رو شكر ايشالا هميشه خوب باشي درمورد اون سومي هم خدا نصيب گرگ بيابون نكنه ايشالا اين هم حل ميشه
محبوبه مامان الینا
10 خرداد 93 12:39
سلام عزیزم.خوبی عزیزم نگران نباش ما خوبیمفقط بشدت و وحشتناک سرم شلوغه تو بانک
مامی کیانا
پاسخ
سلام عزيز دلم خوب خدارو هزار مرتبه شكر وحشتناك مشخصه آپ نكردي
مامان ثمین سادات
11 خرداد 93 15:27
وای عزیزم همیشه به گردش باشییییییییییییییی چه جاهای قشنگی چه عکسای زیباییییییییییییییییییی
مامی کیانا
پاسخ
سلام عزيزم ممنون جاي دوستان خالي