کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

جوجه هاي آخر پاييز..

كم كم به آخر پاييز نزديك ميشيم ميگم اگه جوجه هاتونو نشمرديد زود دست بكار شيد.... يكي... دوتا..... سه تا .... چهارتا..... پنج تا....... . . . . اين جوجه آخريه عزيز دلمونه . نفسمون به نفسش بنده اصلا اگه يه روز تو خونه جيك جيك نكنه روزمون شب نميشه .... در شرح حال اون 3 عكس اول بگم كه اين جوجه فكلي ها تو كوچه پرسه ميزدن همينكه در خونه رو وا كرديم پريدن و اومدن تو خونه با كلي تلاش و دوندگي از خونه بيرونشون كرديم... اون جوجه آخريه هم كه گفتم كيانا جونمه كنار يه دنيا گل داوودي رنگارنگ... رفتيم گلخونه تا واسه گلدونهاي جديدمون گل بگيريم با ديدن اين گلها خيلي ذوق زده شدي يه روز جمعه با ع...
10 آذر 1393

آره خوشگلي والا ..... عزيز دلي والا

 عيد غدير امسال متفاوت از سالهاي ديگه بود. توي اين عيد بزرگ و مقدس كنار عروس و داماد پاي سفره عقد نشستيم و يك عمر سعادت و خوشبختي رو براشون آرزو كرديم. در ادامه با ما باشيد....   و 25 مهر جشن نامزدي عمو آرش  برگزار شد. كيانا خانوم با تمام روياهاي دخترانه ش: لباسي كه براش دوختم + تاج سيندرلايي + كفش پاشنه شيشه اي ماشين عروس كيك نامزدي و دسته گل عروس خانوم و يك عدد سيندرلاي بيزار از عكس، هنگام خروج از تالار و چند عدد مهمان كوچولو و عزيز: ماهان جون مهرنيا جون هاناي عزيز و وروجك و گلبرگ جون چون اون شب اصلا با من همكاري نكردي و نذاشتي ازت عك...
3 آبان 1393

اومدیم تهران....

با دیدن زنگوله ای که توی وسایل باقیمانده دوره مجردی خونه مامانم بود برق از چشمات پرید و گفتی میخوام ببندم به گردن گوسفندی که قراره عموآرش روزعیدقربان ببره  برای زنعمو جون روز قبل عیدقربان همراه عمو آرمان گوسفند زنگوله دار رو بردید برای فائزه جون   بعد از عید قربان همراه مامانی و بابایی و عموها راهی تهران شدیم برای تدارکات جشن نامزدی این چند روز که همیشه بازار بودیم شما با عموآرمان موندید خونه و حسابی عموآرمان رو خسته کردی روز آخر هم برای اینکه خیلی دختر خوبی بودی عموآرش عزیز برات کیک تولد گرفت و کلی خوشحال شدی   همونی که عاشقش بودی ....... بااااااااااااااااااااااااب اســـــــــفنـــــــــ...
17 مهر 1393

اسمشو نبر

تابستون با همه گرماش رخت بربست و جاش رو به پاييز برگ ريز داد. آسمون شهرمون اين روزها هميشه ابريه ولي دلامون به بركت ريزش نعمتهاي ايزد پاك همچون آفتاب عالم تاب ميدرخشه. پاييز رو با يك نوستالژي آپديت شده شروع كرديم کپل، سرمایی،خوش خواب، آقا معلم،دم باريك، نارنجي، اسمشو نبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَر همشون 30 سال بزرگتر شدن ******************************************************** واينك يك صبح دل انگيز نمناك پاييزي كنار ياس پهلوي ........(93/7/8 ) تو این فکر بودم که با هر بهونه  یه بار آسمون‌و بیارم تو خونه  حواسم نبود که به تو فکر کردن  خود آسمونه خود آسمونه &n...
8 مهر 1393

شهريوري كه گذشت

شهريور ماه امسال پر بود از جشن و عروسي و بزن و بكوب. كيانا خانوم هم با لباس دنباله دار و كفش پاشنه بلند شيشه اي كلي تو جشنها رقصيد و قر داد.... آستينها رو بالا زديم و عمو آرش رو هم به خونه بخت فرستاديم و يكي از اتفاقات شيرين شهريور امسال رقم خورد. 28 شهريور جشن بله برون برگزار شد. از همينجا يه تبريك صميمانه به آرش عزيز و خانوم گلش  با يه دنيا آرزوي خوب و عاشقونه... و اين هم يه شعر پر از احساس حرف دل دو كبوتر عاشق هوای تو داره دنیامو می‌گیره  من از این اتفاقِ تازه خوشحالم  نفس‌های منو عطر تو پر کرده‌  از این احساس، بی‌اندازه خوشحالم    کنارت را...
2 مهر 1393

اولين مدارك من

ديروز كارنامه كلاس زبانتون رو گرفتيد. ميشه گفت اولين مدرك.... خوشحالم كه در همه گزينه ها پيشرفتت عالي بود تيچرتون هم با دقت تمام امتياز داده بود و جز معدود بچه هايي بودي كه امتيازات رو تمام و كمال گرفتي.     به قول خودت گواهينامه كلاس قرآن هم گرفتي. تابستان امسال مهدكودك يه دوره حفظ قرآن و حديث براتون گذاشت كه دوره خيلي خوبي بود و مربي مجربي داشت و شما خصوصا در نكات اخلاقي چيزهاي خيلي خوبي يادگرفتي.   به اميد موفقيت هاي روز افزون براي دختر نازم ...
2 مهر 1393

در دل دارم اميد

آغاز سال نو، با شادی و سرور هم‌دوش و هم‌زبان، حرکت به سوی نور آغاز مدرسه، فصل شکفتن است در زنگ مدرسه، بیداری من است در دل دارم امید، بر لب دارم پیام هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام 31 شهريور جشن شروع سال تحصيلي بود و مهدكودك براي شما نوگلها با حضور عموصدرايي يه جشن ترتيب داد. خرگوش باهوش من.... ...
1 مهر 1393