کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

مهرنيا

    چندوقتي ميشه كه يه فرشته زيباي دوست داشتني به اسم مهرنيا جون به جمعمون اضافه شده. مهرنيا جون دختر دايي مجتبي ست و خيلي برامون عزيزه وقتي ميخنده آدم دلش ميخواد درسته قورتش بده قربونش برم خيلي مهربون و خوش اخلاقه ايشالا زير سايه ايزدمنان و پدر و مادر عزيزشون هميشه سلامت و شاد باشه   مهرنيا جون بعد از حموم ...
20 شهريور 1393

ماه آسموني

اين روزها يه شعر قشنگ ياد گرفتي وقتي اولين بار توي ماشين برام خوندي دوست داشتم از شدت خوشحالي گازت بگيرم آخه خيلي با عشوه و ناز و ادا ميخوني تو كه ماه بلند آسموني   ؛ منم ابر ميشم روتو ميگيرم اگه ابر بشي رومو بگيري ؛ منم بارون ميشم چيك چيك ميبارم اگه بارون بشي چيك چيك بباري ؛ منم سبزه ميشم سر در ميارم اگه سبزه بشي سر در بياري  ؛ منم گل ميشم كنارت ميشينم اگه گل بشي كنارم بشيني ؛ منم پروانه ميشم دورت ميگردم از اينروزها بگم كه فاينال زبان رو دادي و تيچرت خيلي ازت راضي بود از 22  شهريور دوباره ترم جديد شروع ميشه. علاقه شديدي به نقاشي با آبرنگ و قلم مو پيدا كردي نقاشي ميكشي و به من ...
16 شهريور 1393

چراغ خونه، روزت مبارك

عزيزم ببخش كه اين پست رو كمي با تاخير گذاشتم . تمام احساساتم تو همين چند بيت شعر تقديم به سپيده قشنگ زندگيم : همیشه عکس قشنگت مثل آیینه روبرومه دخترم خوشبختی تو، تنها عشق و آرزومه عشق من به تو عزیزم،عشق آسمون به دریاست عکس این احساس آبی، توی چشمای تو پیداست تو رو از حالا میبینم توی پیرهن عروسی میدونم گریم میگیره وقتی که منو میبوسی وا میشه مثل گل سرخ، دل من از خنده تو الهی باشه روشن، افق آینده تو يه يادگاري از طرف مامان و بابا واسه دختر قشنگم دو جفت كفش يكي قرمز به خاطر دل دختري و يه آبي بخاطر دل بابا كاوه و مثل هميشه ست كردن لباس با كفش و تل و كيف و گردنبند و غيره وذلك با ...
8 شهريور 1393
1