مدير خوش قول!!!
اگه دوستان يادشون باشه گفته بودم مديريت مهد كيانا قول داده بود به زودي برنامه يك اردوي ديگه رو بزاره. خانوم تنهايي خيلي سريع به قولش عمل كرد. پنجشنبه اي كه گذشت رفتيم اردووووو
مقصد اردو اين دفعه يكي ديگه از زيباييهاي شمال كشور بود بـــــــــــله رفتيم دريااااااااا
اين بار از كلاس كيانا دوستهاي بيشتري اومده بودند. آرمين كه هميشه كيانا از شيطنتهاش توي كلاس ميگه بود اميررضا، رادين،ديانا ،نرگس...
صبح زود با كلي وسيله كه هر چه كردم از حجمشون كم كنم و بيخيالشون بشم ولي دوباره لحظه آخر برداشتمشون.
مثل اينكه قسمتمون اينه كه روز ابري بريم اردو يا اينكه وقتي قصد اردو داريم هوا ابري ميشه!!!!!!!
از خونه كه راه افتاديم يك تيپ دريايي زديم ولي وقتي رسيديم دريا خيلي باد ميزد و مجبور شديم لباس گرم بپوشيم.
كيانا هم از روز قبل وسايل شن بازي( سطل و بيل و چگك) آماده كرده بود تا يادش نره.فقط خدا خدا ميكردم يك موقع نخواد عروسك بادي اردكشو كه باهاش ميره دريا با خودش بگيره !!!!!
سوار بر اتوبوس شديم و زود زود به مقصد رسيديم. تا رسيديم برنامه ورزش صبحگاهي شروع شد و كيانا خودش داوطلبانه دست آرام جون (مربي عزيزشو) گرفت رفت براي ورزش. شعري كه موقع ورزش ميخوندن خيلي جالب بود:
قر قر، قركمر (براي حركت چرخش كمر) يك پا جلو، يك پا عقب
قر قر، قركمر يك دست جلو، يك پا عقب
حالا قر قر قركمر
حالا قر نيا كي قر بياااا
و همه عاشق همين قسمت قر قر بوديم
بعدش خوردن صبحونه. كيانا يك لقمه مادرونه ميگرفت يك دور با دوستاش ميزد و ميومد واسه يك لقمه ديگه.
بعد از صبحونه رفتيم لب دريا براي شن بازي و آب بازي. كيانا زياد تو آب نرفت و بيشتر وقتش مشغول شن بازي و ساختن قلعه با دوستاش بود.
تو اين عكس هم با دوستاش آرمين شيطونه و اميررضا مشغول قلعه سازي هستن
تو اين چندتا عكس هم همش دارن از موج فرار ميكنند. به قول خودشون موج بازي وقتي موج ميومد با جيغ و داد ازش فرار ميكردن و ميپريدن تو بغل مامان ها. واي كه چقدر شاد بودن
بعد از اينكه حسابي بچه ها خودشون كثيف كردند لباسهاشون رو عوض كرديم و رفتيم براي قسمت حركات موزون بچه ها. خوب اين قسمت هم يك ركن اصلي براي داشتن يك اردوي خوب و يك روز خوبه ديگه.
به قول مامان نيايشي اصلا لب دريا ميطلبه!!!!!
اينجا هم كيانا بغل آرام جونش نشسته و دارن پاپ كرن نوش جان ميكنند.
حسابي انرژي بچه ها و بعد مامان ها تخليه شد و كلي لذت برديم.
بعد از حركات موزون نوبت نهار شد نهار رو با دوستان نوش جان كرديم و آماده حركت شديم.
اين اردو انگار از اردوي قبلي بيشتر خوش گذشت. وااااييي كه چقدر خسته شديم وقتي رسيديم خونه اولين كاري كه كردم كيانا رو بردم حموم، كف حموم پر شن شد. كيانا هم با خوشحالي داد ميزد و ميگفت كه دريا رو با خودش آورده خونه