تعطيلات عيد چگونه گذشت؟
روز تعطيل بعد عيد تصميم گرفتيم بريم....
در ادامه مطلب همراهمون باشید
جزيره آشوراده....
صبح از خونه حركت كرديم و با دايي ها هماهنگ كرديم تا اسكله همديگه رو ببينيم.
بندر تركمن شهر جالبي بود مخصوصا پوشش خانمها و دختربچه هاش براي كيانا خيلي جذاب بود و لباسهاي رنگارنگشون با روسري هاي بلند و نقشهای ترکمنی به آدم احساس خوبی میداد . کیانا اونها رو با دست بهم نشون ميداد و كلي ذوق ميكرد.
رسيديم اسكله تا دايي اينا برسن يه دوري توي بازار تركمن زديم.
براي رفتن به جزيره تا اونجا بايد با قايق ميرفتيم به نظرم خيلي جذاب بود ولي باباكاوه كه خيلي اهل هيجان نيست يه نمه ترسيده بود.
دايي اينا كه رسيدن سوار قايق شديم.
آقايون و بچه ها رو قسمت وسط قايق نشونديم و هر سه جليقه رو پوشيديم تن آقایون تا آسيبي بهشون نرسه و ما خانومها طبق معمول از خودگذشتكي كرده بدون جليقه نوك قايق نشستيم
تو قايق خيلي خوش گذشت. الهي گلبرگ كه تا قايق رو ديد شروع كرد به گريه كردن اونقدر جيغ زد كه وسطها خوابش برد. كيانا هم يجورايي شوكه شده بود و خيلي ساكت و آروم بود. از ناخن خوردنش فهميدم كه ترسيده.
به سلامت به جزيره رسيديم و قرار شد 45 دقيقه ديگه آقاي ملوان قايق بياد دنبالمون. باباكاوه كه كلا به تير رستوران دريايي و خوردن اوزون برون تازه اين خطر رو به جان خريده بود به سمت رستوران پيش رفت. دايي جان كه خودشون بازرس سازمان علوم پزشكي هستند براي بازرسي از رستوران و وضعيت بهداشتي سري به آنجا زدند ولي متاسفانه تاييد نشد و تصميم گرفتيم براي نهار بريم همان رستوران هميشگي يعني اكبرجوجه مركزي و مخصوص گلوگاه .
يه دوري تو جزيره زديم و كنار اسكله منتظر قايقمون شديم تا بياد دنبالمون. از اونجايي كه هيچ اسم و رسم و شماره اي از آقاي ملوان نداشتيم همين عكس سندي شد تا آقاي ملوان كه بعدها مشخص شد نامش كرزايبود شناسايي بشه و بياد دنبالمون
دوباره سوار قايق شديم و همون ماجرا تكرار شد جيغ كشيدن گلبرگ.... پوشيدن جليقه توسط آقايان.... نشستن آقايان وسط قايق تا خطري متوجه شون نباشه.... برخورد موجها به قايق و بالا و پايين رفتن ها... كيانا جون هم حسابي تو خودش رفته بود... ما خانمها هم خوش گذروندیم ....
بعد كه پياده شديم كيانا بهم گفت مامان ديدي من چقدر تو قايق خنديدم ولي گلبرگ ترسيده بود و گريه ميكرد
ما كه از شدت گرسنگي ديگه ناي راه رفتن نداشتيم سريع گازو گرفتيم رفتيم براي اكبرجوجه
روز خوبي بود و حسابي حسابی خوش گذشت.