کیانا از نوزادی تا نوپایی(8ماهگی)
تو این ماه عزیز دردونه مامان کلی پیشرفت داشت اول اینکه ماما و بابا گفتن رو یاد گرفت و گاهی اوقات دد هم میگفت. ما هم صبح تا شب منتظر این بودیم تا از لابلای صداهایی که کیانا از خودش در می آورد یک کلمه جدید کشف کنیم. این وروجک با سرعت یک موش کوچولو سینه خیز از این ور به اون ور، از این سوراخ به اون سوراخ میره و شیطونی میکنه. تازه کیانا جون میتونه بشینه و با اسباب بازیهاش بازی کنه. کم کم داره شیرین کاریهاش شروع میشه ناگفته نمونه از آهنگهای موردعلاقه کیانا که شبها هم اکثرا با گوش دادن به اون میخوابید آهنگ " تو که چشمات خیلی قشنگه" از خانوم مهرنوش بود که واقعا عاشق این آهنگ بود و هست و با شنیدن این آهنگ دستاشو بالامیبردو نی ن...