کیانا از نوزادی تا نوپایی(8ماهگی)
تو این ماه عزیز دردونه مامان کلی پیشرفت داشت اول اینکه ماما و بابا گفتن رو یاد گرفت و گاهی اوقات دد هم میگفت. ما هم صبح تا شب منتظر این بودیم تا از لابلای صداهایی که کیانا از خودش در می آورد یک کلمه جدید کشف کنیم.
این وروجک با سرعت یک موش کوچولو سینه خیز از این ور به اون ور، از این سوراخ به اون سوراخ میره و شیطونی میکنه. تازه کیانا جون میتونه بشینه و با اسباب بازیهاش بازی کنه.
کم کم داره شیرین کاریهاش شروع میشه ناگفته نمونه از آهنگهای موردعلاقه کیانا که شبها هم اکثرا با گوش دادن به اون میخوابید آهنگ " تو که چشمات خیلی قشنگه" از خانوم مهرنوش بود که واقعا عاشق این آهنگ بود و هست و با شنیدن این آهنگ دستاشو بالامیبردو نی نای میکرد.
امان از شب ها و نخوابیدن کیانا هنوز هم نه شبها و نه روزها خوب میخوابه و با صدای کوچیکی از خواب میپره و صبح ها هم سحرخیزه و من و باباجون از خواب بیدار میکنه.
از خوراکیهای مورد علاقه این ماه کیانا موز و خرما بود و من هم همیشه موز و خرما رو رنده میکردم و با پودر پسته بهش میدادم.
تو این ماه مامانی(مامان باباجون) هم به مناسبت دندون درآوردن کیانا شیربرنج خیلی خوشمزه درست کرد و خلاصه همه دور هم بودیم و باز هم جای همه دوستان خالی.
این هم تنها عکس از 8 ماهگی کیانا جونم.