کیانا اون روزها (2)
شکین امسال عید هم مثل دوسال قبل کیانا جون بود. قبل تحویل سال با قرآن و یک شاخه گل کیانا خانوم رو فرستادیم تو حیاط و با صدای آهنگ تحویل سال کیانا جون با قدم های کوچولوش توخونمون پا گذاشت تا امسال هم مثل سالهای قبل سالی پرخیر و برکت رو شروع کنیم و خداییش هم امسال رو خیلی خوب شروع کردیم.
ادامه پست رو بیاین اینجا تا بگم براتون
اینجا قبل تحویل ساله و فکرکنم کیانا داره تو دلش دعا میکنه
موقع تحویل سال و ورود فرشته کوچک به خونه ما
بعد از تحویل سال وخوردن صبحونه رفتیم خدمت بابابزرگ و عزیزجون وهمه خاله ها اونجا بودند نهار رو دور همی خوردیم و اومدیم خونه چون بابایی شون تو راه بودند و کیانا جون باید از مهمونهای عزیزش پذیرایی میکرد. بابایی ومامانی واسه کیانا جون هدیه تولد یک سه چرخه موزیکال خوشگل آوردند و اون شبنوبتی تو خونه کیانا رو با سه چرخه دور میدادیم.
از دیدو بازدیدهای معمول عید که بذریم چندشبی همش خونه خاله مریم دعوت بودیم آخه خاله منیره قرار بود عروس بشه و ما هم تو شادیشون شریک بودیم. کیانا خانوم هم که توی همه مراسم شرکت داشت از اولین شب خواستگاری تا بله برون و عقدکنون. تو سکوت شب خواستگاری هم صدای پسته شکستن کیانا واسه همه خاطره شد.