کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

کیانا فرشته خونه ما

آتليه مهر92

روز بعد عيد قربان رفتيم آتليه. اصلا اصلا با ما همكاري نكردي از اول تا آخر همه عكسها زبونت بيرون بود. وااي كلافه شده بودم. ولي آقاي عكاس فوق العاده مهربون و صبور بود و كيانا هم بيشتر به همين خاطر خودشو لوس كرده بود و به عبارتي ما رو سركار گذاشته بود. نتايج يك ساعت كل كل ما با كيانا تو آتليه رو در ادامه مطلب ببينيد....       ...
5 آذر 1392

محرم 92

ديروز (منظورم دو روز قبل از تاسوعاست) تو مهد مراسم عزاداري امام حسين داشتيد و ازمون خواستند به احترام امام حسين سياه بپوشيد و از ادوات عزاداري زنجير، طبل، سنج هرچي داشتيد بياريد. من هم برات زنجير و سنج خريدم و چون لباس مشكي نداشتي زودي با همون تكه پارچه هايي كه داشتم برات پيراهن درست كردم تا روز مراسم بپوشي. صبح هم آماده ت كردم و سربند امام حسين برات بستم. واي كه چه معصوم و مظلوم شده بودي.. همش ميگفتي مامان پس كي ميريم جشن عزاداري!!!   ميگم مامان جشن نيست مجلس عزاداريه ميگي مامان بخشيد اشتباه شد  تو همون كوچه مهد مراسم دسته روي رو اجرا كرديد و تا چند روز از چندوچون مراسم برام تعريف ميكردي عاشوراي امسال رو خيلي بهت...
2 آذر 1392

سوال پشت سوال

اين روزها سوالهاي بي امانه كه رو به سوي من روانه ميشه.مخصوصا وقتي تو كوچه و خيابون شهرپرچم هاي سبز و سياه رو ميبيني و در موردشون نظر هم ميدي كه كدومش خوشگل تره. از اونجايي كه رنگ قرمز رو دوست داري پرچم قرمزها رو بيشتر مي پسندي. دارم برنج آبكش ميكنم و واي كه هروقت دارم ديگ رو ميبرم سمت آبكش با هزار صلوات ميخوام از اين صحنه دورت كنم ولي هميشه جلوي پاي من سبز ميشي ميپرسي: مامان امام حسين رو كي كشت؟ امام علي رو كي كشت؟ اون بچه منظورش حضرت علي اصغره كي كشت؟ مامان من اصلا عاشق يزيد نيستم!!!! من عاشق امام حسينم.... دارم جاروبرقي ميكشم طبق معمول صداي تلويزيون تا آخره و تو اين سرو صدا كه صدا به صدا نميرسه مياي ميگي مامان امام حسين رو كي ...
18 آبان 1392

كيانا اين مدلي

هر وقت ميخوام ازت عكس بگيرم يا فرار رو بر قرار ترجيح ميدي و يا يه ژستهايي ميگيري و خودتو يه شكلي درمياري كه كلا منصرف ميشم از عكس گرفتن اين هم يه مدلشه ديگه؟ اي جانم خودش هم مرده بود از خنده ...
15 آبان 1392

كاردستي

واحد كار اين هفته مهد، فصل پاييز بود و كيانا رو بسي علاقه مند به جمع آوري برگهاي پاييزي كرده. كيانا جون درحال آماده كردن كاردستي كه فردا ببره مهد كاردستي آماده ست. اون دستمال كاغذيها رو هم به عنوان برف چسبونده، دخترم پاييز و زمستون رو ادغام كرده راستي عكس اين عروسك رو مدتها بود ميخواستم بزارم ولي نميشد اين جزء عروسكها تبعيدي كياناست از همون اول نتونست باهاش رابطه برقرار كنه هر وقت ميرفت تو اتاقش و اين عروسك رو ميديد اول اونو ميبرد تو پذيرايي روي مبل ها ول ميكرد. وقتي دليل ترسش رو ميپرسيدم ميگفت مامان هر وقت ميرم تو اتاق با چشمهاي گندش منو ميترسونه يه عكس از سه رخ تبعيدي موردنظر اين هم نيم رخ ...
13 آبان 1392

شمالي كيجا

کیجا شِه روسری رِه زیل دَوِسِه(دختر روسریش را محکم بست) آخ مِه نسا دَرِنه خار کیجا دَرِنه(دوستم نسا داره میاد دختر خوبیه داره میاد) کیجا شِه کمره زنجیر دَوِسه(دختر به کمرش زنجیر بست) آخ مه نسا درنه خاره کیجا درنه آخ مه نسا درنه خاره کیجا درنه مِه دِل بِخواه دَرِنِه(معشوقه ی من داره میاد) خِشگِل کیجا دَرِنه(دختر خوشگله داره میاد)   كيانا عاشق اين آهنگ شماليه و از وقتي كليپش هم تو بعضي شبكه ها پخش ميشه سريع دامن ميپوشه و شمالي ميرقصه اي جان ديروز هم وقتي دامن رو پوشيدم تا پرو كني و اشكالاتش رو بگيرم همون لحظه اين آهنگ پخش شد و شروع كردي به رقص به قول ما شماليها  " چَكِه سِما " حركات موزون ...
8 آبان 1392

عيد غدير و تداركات و مهموني

دوستان در جريان هستيد ديگه امسال تصميم گرفتم براي عيد غدير شيريني بپزم واسه همين هم چند روز مشغول قنادي بوديم منو كيانا جونم... در ادامه ببينيد حاصل زحمات چند روزه مادر و دختري شيريني هايي كه ميبينيد نخودي، برنجي، تبريزي كشمشي و قطاب سوهان كنجدي، به زبان شمالي همون پشت زيك خودمون كه شوشو پزه يعني همسرگرامي زحمت درست كردنشو كشيدن با عشق يك ظرف هم عيدي بردم خونه پدرم كه خيلي مورد استقبال قرار گرفت مخصوصا كشمشي اين هم از تزيينات اسكناس و عيدي به قول كيانا تزئينات دو مدل بود دخترونه كه كيانا بهش ميگفت لباس عروس و يكي هم پسرونه كه مدل پيراهن مردانه بود و اين مدل به قول كيانا پسرونه خيلي مورد استقبال قرا...
6 آبان 1392

يا مولا علي

  هميشه گفتم و باز هم ميگم عيد غدير يكي از اعياديه كه دلم واسه اومدنش همچين بي تاب ميشه. رفتن به خونه پدرم و اسكناس نو و ته كيسه اي برام يك حس نوستالژي قديمي داره همه اهل فاميل رو ميبينيم و عجب شلوغ و پلوغ ميشه... البته بعدظهر هم خونه خودمون در خدمت دوستان و مهمانان عزيز هستم و عيدي ميدم پارسال پدرم روزهاي بد و سختي رو گذروند و عيد غدير اصلا حال خوشي نداشت به مدد مولا علي خيلي حالش خوب شد قربونش برم حالا اين شعرو حفظ كرده و هميشه ميخونه و چقدر دوست دارم اين شعرو .... به اميد شفاي عاجل همه بيماران چه روزي بهتر از اين روز براي استجابت دعا دوستان التماس دعا دلا بايد که هردم يا علي گفت - نه هر دم بل دمادم يا علي گفت ...
4 آبان 1392

لباس پاييزه

با اومدن فصل نسبتا سرد براي خريد لباس گرم رفتم بازار هرچقدر مغازه ها رو زير و رو كردم چيزي باب دلم پيدا نكردم. طبق معمول سمت پارچه فروشي موردنظر رفتم و واي كه چقدر قيمت پارچه ها نسبت به پارسال فضايي شده بود تازه آقاي فروشنده فرمودند اين قيمت خريد قديمه و اگه جنس جديد بياريم خيلي بالاتره ما هم كه ديگه به اين حرفها عادت كرديم. ولي خوب پارچه خوب و جنس دار با قيمت بالا بگيري بهتر از اين لباسهاي چيني بي كيفيت ولي قيمت بالاست هم هنر دست خودته هم به اقتصاد خانواده كمك كردي و هم وقتي دخترت با قيچي و سنجاق ميفته به جون تيكه پارچه ها، بسي استعدادهاي نشكفته ش شكوفا ميشه با ما تشريف بياريد ادامه مطلب كيانا جون از اينكه براش خياطي ميكنم خيلي خو...
1 آبان 1392

بگرد و اختلاف را پيدا كن؟؟؟

تو اين دو تصوير يك اختلاف بزرگ هست كه اگه زرنگ باشي زود ميفهمي؟؟   كيانا پريروز كيانا ديروز لباسش؟نه صندلش؟نه سه تار بي تارش؟نـــــــــــه بابا تِلش؟ آها نزديك شدي . . . . . فهميدم موهاش كلا من و كيانا سر شونه كردن مو، بستن مو و اينكه گيره بزاره يا تل يا كش يا خرگوشي يا دم اسبي يا به قول خودش گوجه اي يا يك گيس يا دو گيس يا چهــــل گيس واااااااااااااااااي هميشه با هم كل كل داريم براي رهايي از همه اين قضايا تصميم بر اين شد كه بريم براي كوتاهي موها   ...
29 مهر 1392